کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



از نظر اسلام همانگونه که نسبی بودن عدالت مغایر خاتمیت دین است، همانطور هم نسبی دانستن اخلاق با جامعیت و جاودانگی اسلام مغایر و متنافر است و نه می‌توان عدالت را نسبی دانست و نه اخلاق را. به تعبیر استاد مطهری: «بحث جاودانگی اصول اخلاقی برای ما اهمیت بیشتری دارد و با مسئله‌ی جاودانگی اسلام تماس بیشتری پیدا می‌کند؛ زیرا اخلاق عبارت از یک سلسله تعلیمات است و اگر کسی تعلیمات اخلاقی و تعلیمات اجتماعی را جاودان نداند،‌ اصول اخلاقی و تربیتی و تعلیماتی اسلامی را هم جاودان نمی‌داند» (حاج محمدی ۱۳۷۷، ۱۳).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ایشان عدالت را نقطه مقابل ظلم و تبعیض میداند.استاد مطهری برای تبیین مسأله عدالت و ارائه تعریفی واضح و روشن از آن به بررسی چهار نظریه از به شرح زیر میپردازد. به نظر استاد چهار مورد کاربرد برای عدل وجود دارد:
۱-موزون بودن: اگر درمجموعه ای اجزاء وابعاد مختلفی به کار رفته و هدف خاصی از آن منظور است (مقابل آن بی تناسبی) باید شرایط خاصی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود.یعنی هر چیزی به قدر لازم (نه به قدر مساوی)، نقطه مقابل عدل به این معنی بیتناسبی است، نه ظلم. استاد این قسم را خارج از بحث عدالت به معنی خاص میدانند.
۲- تساوی و نفی هر گونه تبعیض: استاد این نظر را رد میکنندیا برگشت این نظر به نظر چهارم است که نزاعی نیست و همان است ویا تساوی بدون استحقاق مورد نظر است که استاد ان را عین ظلم میداند نه عدالت.
۳- رعایت استحقاق در افاضه وجود وامتناع نکردن ازافاضه و رحمت به آنچه امکان وجود و کمال وجود دارد.
۴- رعایت حقوق افراد و رعایت کردن هر ذی حقی حق او را و ظلم عبارت می شود از پایمال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران.معنی حقیق عدالت اجتماعی بشری یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود همین معنی است (ندایی ۱۳۷۹، ۱۷).
۲-۱-۳ عدالت صوری و ماهوی
برخی عدالت رابه صوری وماهوی تقسیم کردهاند. عدالت صوری به معنی برابری است و تنها مفهمومی ازعدالت است که با همه معیارهای پیشنهاد شده برای تمیز عدالت سازگار است و همگان درباره آن به توافق رسیدهاند و گروهی عدالت ماهوی را نیز برابری مطلق همگان شمردهاند. بر مبنای عدالت صوری، اگر قاعده ای به همه موقعیت ها و اشخاصی که موضوع آن قرار میگیرد یکسان حکومت کند و تبعیض روا ندارد، عادلانه است، خواه مفاد آن درست باشد یا ناردست. بر عکس،در عدالت ماهوی به مضمون و محتوای قاعده نیز توجه می شود و برابر داشتن کفایت نمیکند، کیفیت نیز مطرح است و سزاوار بودن نیز شرط اجرای عدالت به شمار میآید (کاتوزیان ۱۳۷۶، ۳۹).
۲-۱-۴ عدالت طبیعی و حقوقی
ارسطو در کتاب اخلاق خود، عدالت را به طبیعی و قانونی تقسیم میکند. مقصود او از عدالت طبیعی قواعد همگانی و نوعی است که از طبیعت اشیاء سرچشمه می گیرد و ارتباطی به عقاید اشخاص و قوانین حاکم بر جامعه ندارد. بر عکس، عدالت قانونی وابسته به اوامر و قانون است و ضابطه نوعی ندارد (کاتوزیان ۱۳۷۹، ۳۹).
۲-۱-۵ مروری بر مبانی عدالت در فلسفه اجتماعی غرب
۲-۱-۵-۱ یونان باستان
بیشترین آثار به جای مانده از افلاطون و ارسطو درباره حکمت عملی و مباحث اجتماعی است. سقراط در جامعه آن روز یونان، فضایل پنج گانه حکمت، شجاعت، عفت، عدالت و خدا پرستی را به عنوان اصول اولیه اخلاق پایه گزاری کرد.کتاب جمهور افلاطون چکیده دیدگاه های سقراط در عدالت می باشد که انسجام واستحکام افلاطونی یافته است. عدالت بر طبق عقیده افلاطون، رشتهای است که جامعه را به یکدیگر می پیوند. عدالت به عقیده وی هم تقوای عمومی است و هم تقوای خصوصی زیرا به وسیله آن، عالیترین درجه خوبی هم برای دولت و جامعه و هم برای فرد محفوظ میماند. گویند: «برای هر انسان، چیزی به از آن نیست که هر فرد، مقام و مکانی را اشغال کرده باشد که شایسته آن است». افلاطون در پی آن بود تا عدالت حقیقی را در یک کشور ایده آل به تصویر بکشد و بر همین اساس یک جمهوری خیالی و مدینه فاضله را به عنوان الگوی حکومتی طرح میکند. ارسطو نیز بر اساس تقسیمبندیای که در حکمت عملی ارائه میکند عدالت در اخلاق را با اصول چهارگانه فضایل اخلاقی و در سیاست مدرن با طرح عدالت توزیعی یعنی تعیین سهم هر یک از افراد جامعه بر حسب منزلت و شایستگی و در تدبیر منزل اقتصاد با طرح عدالت تبادلی یا تعویضی یعنی برابری آنچه داده می شود با آنچه ستانده می شود هر یک به صورت مستقل مورد بحث قرار می دهد. او می گوید: بهترین شخص کسی نیست که فضیلتش رادرباره خودش اجرا کند بلکه کسی است که آن را درباره دیگری اجرا کند چون کار دشوار این است. پس عدل به این مفهوم را نباید جزئی از فضیلت دانست، بلکه خود، تمام فضیلت است و ضد آن یعنی ظلم را نیز نباید جزئی از رذیلت دانست، بلکه خود، عین رذیلت است (لطیفی ۱۳۸۴، ۸۴).
۲-۱-۵-۲ اروپای پس از رنسانس
در تحولات فکری قرن هفده، فلسفه سیاسی و از جمله عدالت اجتماعی از فضیلت به منفعت تغییر مبنا داد.توماس هابز[۴۲](۱۶۷۹-۱۵۸۸) می گفت: انسان طبیعتا حق دارد آنچه دلش می خواهد بکند، محرک تمام اعمال آدمی جلب نفع و حفظ خویشتن است وبرای انجام آن ممکن است آنچه را لازم بشمارد انجام دهد. سلوک طبیعی آدمی خود پرستی و هدف غایی هر فرد منفعت شخصی و جامعه هیأتی است مصنوعی وساختگی، نه طبیعی و نه الهی و جامعه وسیله نیل به هدف غایی یعنی منفعت فردی و شخصی است. عدالت در این قرن تفسیری زمینی و مردمی پیدا کرد وریشه های الهی و دینی وفطری خود را از دست داد به وی‍ژه آنکه دیوید هیوم[۴۳](۱۷۶۶-۱۷۱۱) صریحاً میگفت: معتقدات و ارزشهای اجتماعی مانند عدالت و آزادی تعهداتی هستند که ارزش آنها تابع سودمند بودن آنهاست (لطیفی ۱۳۸۴، ۸۴).
۲-۱-۵-۳ غرب معاصر
با چاپ کتاب نظریه عدالت توسط راولز، استاد دانشگاههاروارد،گروهی آن را بالا ترین معیار لیبرالیزم دانستند یکی از پنج کتاب مهم سال ۱۹۷۲ آمریکا به شمار آمد. جان راولز در این کتاب آموزه خود را عدالت به مثابه انصاف یا عدالت و انصاف مینامد. او با الهام از اندیشه های کانت[۴۴]، اخلاقیات را در دل لیبرالیسم جای میدهد و مبنای جدیدی را برای عدالت عنوان می کند که میتوان آن را نظریه قرارداد گرایانه یا توافقی عدالت نامید. وضعیت اولیهای که راولز بحث خود را با ان آغاز میکند و نظریههای عمدهاش را بر آن مبنا بیان می کند،همان نقشی را در نظریه او دارد که حالت طبیعی در نظریه قرارداد اجتماعی داشت.او برای دستیابی به عدالت، دو اصل اساسی را طرح می کند: نخست اینکه، هر شخص حق برابر برای برخورداری از آزادیهای اساسی مشابه آزادی دیگران را دارد. دوم، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را باید به گونه ای ترتیب داد که هم به طور معقول به نفع هر فرد باشد و هم با مقام و موقعیت که به روی همه افراد باز است بستگی داشته باشد (لطیفی ۱۳۸۴، ۸۶).
۲-۱-۵-۴ گستره عدالت در فرهنگ اسلامی
در اعتقادات عدل در مفهوم اعتقادی خود، سبک ربوبیت الهی و شیوه مدیریت حق در آفرینش و ابداع است، زیرا رابطه خداوند با نظام تکوین، رابطهای وجودی و حقیقی است. خداوند متعال، در تقسیمی عادلانه نیازها و خواسته های هر موجودی را به صورت مستوفا به آن اعطا کرده است و هیچ موجودی یافت نمی شود که قابلیت وظرفیتی داشته باشد ولی عطای مناسب با ظرفیت را دریافت نکند و بر اساس همین رابطه عادلانه ونظام مند، باید ها و نباید های به نام شریعت برای انسان تشریع نموده و اراده و انتخاب و اختیار او را در بخشی از فعالیت هایش امضا کرده و در عین حال تأکید نموده است که آنچه مقرر داشته فراتر از توانایی بشر نیست (لطیفی ۱۳۸۴، ۸۷).
۲-۱-۵-۵ فلسفه
منظور از حکمت یا عقل،ادراک حقایق هستی هست (حکمت نظری) و گاهی منظور از آن، فهم باید ها و نباید ها در زندگی اردای و عقلانی است و به تعبیری تجربه عملی عقل در کاربرد قوای خود می باشد (حکمت عملی). عدل به مفهموم فلسفی ، ملاک ومعیار حکمت عملی است همانگونه که حقیقت هدف آرمانی حکمت نظری است و به تعبیر دیگر ملاک عقل عملی که قوه مجریه دستگاه نفس است، حرکت به مسیر عدالت است. چنانکه ملاک عقل نظری که قوه محرکه نفس است حقیقتیابی است و این هر دو جامع تمامی فعالیت های نفس انسان در گستره هست ها و باید هاست (لطیفی ۱۳۸۴، ۸۹)
۲-۱-۵-۶ اخلاق
عدالت درعلم اخلاق انقیاد و تسلیم عقل عملی نسبت به عقل نظری است زیرا بازگشت همه باید ها و نباید ها به یکی از سه میل نفسانی :شهوت، غضب و ادراک است و اعتدال این تمایلات بسیار فزون طلب و آزمند، با هدایت و رهبری حکمت نظری به سه فضیلت عفت، شجاعت وحکمت (به معنای خاص آن) منتهی و مجموعه ها در فضیلت عدالت تجلی مییابد بنابراین، عدالت نقطه تلاقی فضایل انسانی است (لطیفی ۱۳۸۴، ۸۹)
۲-۱-۵-۷ فقه
عدل در مفهوم فقهی آن، گاهی به هنگام بحث در مصلحت تشریع و ملاکات مناطات احکام از آن سخن گفته می شود شهید مطهری میگوید اصل عدل همان اصلی است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است. یعنی از نظر فقه اسلامی (لااقل فقه شیعه) اگر ثابت شود که عدل ایجاب می کند فلان قانون باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت، ناچار باید بگوییم حکم شرع هم همین است (لطیفی ۱۳۸۴، ۹۰)
۲-۱-۵-۸ اجتماع و سیاست
عدل در این مفهموم، هدف نبوت و فلسفه بعثت و از مبانی مشروعیت حکومت وامامت و از مباحث اساسی فلسفه سیاسی است. خداوند متعال توسط پیامبران الهی از انسان آگاه و مختار و انتخابگر خواسته است که با قابلیت ها واستعداد هایی که دارد و به یاری هدایت های وحیانی وشکوفایی عقلانی واراده و عزم، جهان تشریع را تشریع وتکوین، زیبا و متعادل و هم آهنگ به تصویر کشد (لطیفی ۱۳۸۴، ۹۱)
منصب ایده اعطای حقوق است. گاهی هم به عنوان اجرای عدالت، مسئله مجازات و کیفر افراد خاطی و متخلف مطرح می شود که این با ایده مراعات شایستگی البته با جنبه سلبی و منفی آن مطابقت دارد (بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی ۱۳۷۵، ۲۷)
۲-۱-۶ موانع استقرار عدالت
استقرارعدالت از یک سو به آگاهی، انگیزه، بینش درست، اندیشه واخلاق ونظام حقوقی وقانون گذاری عادلانه نیاز دارد و از سوی دیگر با موانع ومشکلات فراوان روبروست . اجرای عدالت در جامعه به پرورش وتربیت انسانها ی عادل بستگی دارد انسانهایی که در زندگی شخصی به عدالت عشق بورزند ودر روابط اجتماعی با دقت وقاطیعت عدالت را دوست بدارند. بشریت به دلیل فطرت الهی وساختار وجودیش به طور طبیعی وفطری خواهان عدالت است. اما این گرایش طبیعی وخواست ارزشی یکی از غرائز وتمایلات انسان است ودر شرایط سلامت پاک ماندن فطرت از نفوذ آداب وعادت واوهام و بینشهای نادرست، بشر را در مسیر عدل واحسان رهبری می کند. واگر با موانع وآفات گوناگون روبرو شود، عدل واحسان بر طاق نیسان سپرده می شود .سه نوع مانع خطرناک اقدامات عادلانه را تهدید می‌کند و بدون گذر از این موانع رفتار فردی عادلانه امکان پذیر نیست و اول، موانع عقیدتی مثل کفر، شرک وشک و تردید نسبت به مسائل مهم جهان‌بینی و انسان شناسی و نبوت و قیامت وعدل وامامت. دوم، موانع روانی واخلاقی مثل خود برتربینی، حرص وآزمندی وحسادت، تنبلی، شتابزدگی، بخل، ترس و دیگر آفات اخلاقی. سوم، موانع اجتماعی مانند رقابت، رفاقت، محبت، خصومتهای شخصی و گروهی (مهدی پور ۱۳۸۴، ۴)
۲-۱-۷ عدالت اجتماعی[۴۵]
عدالت اجتماعی از مفاهیم مقدس و والایی است که قرآن کریم آن را به عنوان یکی از هدف‌های بعثت انبیاء بیان فرموده است. در آیه فوق،قرآن با صراحت به برقراری عدل در میان انسانها اشاره می کند.در این آیه می فرماید:ما فرستادگان خودمان را با دلایل روشن فرستادیم. میزان ،یعنی قوانین ومقررات عادلانه . برای چه ؟ لیقوم الناس بالقسط، برای اینکه همه افراد بشر به عدالت رفتار کنند و اصل عدالت در میان بشر برقرار گردد. بنابراین‌، مساله برقراری عدالت ،آن هم با مقیاس بشریت‌، هدف اصلی و مشترک عمومی همه انبیا بوده است (مطهری ۱۳۷۸، ۲۲۱). عدالت اجتماعی از خواسته‌های دیر پای انسان‌هاست که سابقه آن به شکل‌گیری اولین انواع جوامع انسانی بر می‌گردد (پور عزت ۱۳۸۲، ۲) نیاز به عدالت اجتماعی، فراخور سطح بلوغ و رشد جوامع در قالب نیازهای چون دسترسی برابر به امنیت ،رفاه وآگاهی تجلی مییابد (پور عزت ۱۳۸۴، ۸۴) میلر[۴۶] بیان میدارد هنگامی که ما در مورد عدالت اجتماعی صحبت می‌نماییم باید دقیقا مشخص کنیم که در مورد چیزی صحبت کرده یا بحث میکنیم. در ادامه بیان میدارد که من فکر میکنم که ما در مورد این امر بحث می کنیم که چگونه چیزهای خوب وبد در زندگی باید در میان اعضای جامعه انسانی توزیع شوند (میلر ۲۰۰۱، ۱؛ به نقل از امیر خانی ۱۳۸۴، ۵) عدالت اجتماعی عبارت است از احترام به حقوق دیگران ورعایت مصالح عمومی. به بیان دیگر ،عدالت اجتماعی عبارت است از شناخت حقوق طبیعی وقراردادی که جامعه برای تمام افراد قائل است مانند تقسیم کار ودادن مزد به کارگران طبق کارایی آنان وافزودن خدمات وتامین نیازهای اجتماعی ای که افراد برای حفظ بقای خود وتسهیل در پیشرفت کار خود ورسیدن به سعادت خود ،حق دارند آن هارا به دست آورند (گلستانی ۱۳۸۵، ۱۸۳). جوامع در قالب نیازهای چون دسترسی برابر به امنیت ،رفاه وآگاهی تجلی مییابد (پور عزت۱۳۸۰، ۸۴). تئوری برابری درباره عدالت اجتماعی در اویل قرن بیستم توجه عمده ای را به خود مشغول نموده است و اولین کتابی که به طور واقع عدالت اجتماعی نامیده است در نیویورک ودر سال ۱۹۰۰ توسط وستل ویلابی[۴۷] نوشته شده است، کار جالب ویلابی که با دیگر کارهای آن دوره نیز مشترک است توصیف یک مفهوم ارگانیک از جامعه است. جامعه به منزله ارگانیسمی نگریسته می شود که رشد هر بخش آن مستلزم همکاری همه اجزای دیگر است وهدف عدالت اجتماعی، مشخص کردن ترتیبات نهادی است که به هر شخص اجازه میدهد تا به طور کامل به سلامت اجتماعی کمک نماید (میلر ۲۰۰۱، ۴ به نقل از امیر خانی۱۳۸۴، ۴۶). در مورد عدالت اجتماعی دو دیدگاه متقابل وجود دارد. در دیدگاه اول قضاوت در مورد عدالت اجتماعی نه توسط افراد بلکه توسط اهداف هنجاری اجتماعی صورت می گیرد بر طبق این دیدگاه اهداف اقتصادی و اجتماعی مختلف تعیین کننده انواع توزیعهایی هستند که به نظر عادلانه میآیند. دویچ[۴۸] در صورت بندی نظریه خود بیان می کند که اختصاص منابع بر اساس انصاف،برابری و یا نیاز افراد بر طبق اهداف متناظر مولد بودن ،هماهنگی اجتماعی گنجانده شده است. مثلا ارزش فرد گرایی وبا توجه به ضعیفترین عضو خود به عنوان تعیین کنندههای عدالت اجتماعی در نظر گرفته شده اند (عریضی ۱۳۸۳، ۱۵۰).
۲-۱-۸ ابعاد عدالت اجتماعی
۲-۱-۸-۱ برابری و مساوات
برابری از مهم ترین ابعاد و بلکه اصلیترین معنای عدالت است. معنای برابری این است که همه افراد صرف نظر از ملیت، جنس، نژاد و مذهب در ازای کار انجام شده از حق برابر به منظور استفاده از نعمت های مادی ومعنوی موجود در جامعه بر خوردار باشند. مبنای برابری این است که: انسان ها به حسب گوهر و ذات برابرند و از این نظر ،دو گونه آفریده نشده‌اند. یا به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه وآله :الناس کاسنان المشط:مردم مثل دانه‌های شانه هستند. اما آیا برابری ذاتی انسانها سبب برابری آنها در همه زمینه ها می‌باشند؟ وآیا تفاوت استعدادها و شایستگیهای افراد باعث نابرابری آنها با سایرین نمی‌شود؟ ارسطو برابری رادر لحاظ نمودن افراد در برخورداری از ثروت، قدرت واحترام میداند و معتقد است باید با هر کس مطابق با ویژگیهایش برخورد کرد. از طرف دیگر، عدهای بر پایی مساوات عادلانه رادر دادن میزان آزادی معقول میدانند تا میدان برای فعالیت کلیه افراد فراهم گردد. به موجب این که مقدار فعالیتها وکوششها یکسان عقبتر. به عبارتی، معنای مساوات این است که هیچ ملاحظه شخصی در کار نباشد. برابری اجتماعی در سه عرصه سیاسی، فرهنگی واقتصادی نمود مییابد. بسط و توضیح هر یک از این موارد در قسمت‌های مربوطه به عدالت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیان خواهد شد (کیخا ۱۳۸۳، ۱۶۳).
۲-۱-۸-۲ قانون مندی
قانون مجموعه مقرراتی است که برای استقرار نظم در جامعه وضع میگردد. کار وی‍‍ژه اصلی قانون، تعیین شیوه های صحیح رفتار اجتماعی است وبه اجبار از افراد می خواهد مطابق قانون رفتار کنند طبق اصول جامعه شناختی‌، فردی به هنجار تلقی می شود که طبق قوانین جامعه رفتار نماید اما آیا متابعت از هر قانونی سبب متصف شدن افراد به صفت عدالت میگردد؟ در پاسخ باید گفت که هر قانونی توان چنین کاری را ندارد. قانون در صورتی تعادل بخش است که خود عادلانه باشد وعادلانه بودن قانون به این است که منبع قانون ،قانون گذاران ومجریان آن عادل باشند. تنها در چنین صورتی است که قانومندی افراد سبب عادل شدن آنها می گردد. قانون علاوه بر عادلانه بودن باید با اقبال عمومی مردم نیز مواجه شود که البته وقتی مردم منبع قانون را قبول داشته باشند و به عدالت قانون گذاران ومجریان آن اعتماد یابند، قانون را می‌پذیرند و به آن عمل می‌کنند. در جامعه دینی که اکثریت آنرا مسلمانان تشکیل میدهند ،قانون حاکم قانون اسلام است. زیرا منبع آنرا مردم پذیرفته اند. لذا قانون می تواند امر ونهی کند وعمل به آن عادلانه است. به طور کلی، هماهنگی مستمر انسان با هنجارهای اجتماعی وسنن وآداب منطقی جامعه‌، از مظاهر عدالت انسانی است وفرد را جامعه پسند و استاندارد معرفی می‌کند‌. علامه محمد تقی جعفری در این مورد می نویسد‌: زندگی و بهبود آن وضع شده‌اند، رفتار مطابق آن قوانین‌، عدالت و تخلف از آنها یا بیتفاوتی در برابر آنها ظلم است (کیخا ۱۳۸۳، ۱۶۴).
۲-۱-۹ راهکارهای تامین عدالت اجتماعی
۲-۱-۹-۱ قانون صحیح
نخستین گام در تامین عدالت اجتماعی وجود قانون صحیح وعادلانه است. قانونی که مصالح مادی ومعنوی همه شهروندان را به طور یکسان تضمین کند و با اسرار وجودی انسان و اصول حاکم بر روابط اجتماعی بشر هماهنگ بوده و بتواند جامعه را به سوی هدف نهایی رهنمون گردد. وضع با کشف چنین قانونی فقط از کسی یا کسانی انتظار می‌رود که از صلاحیت علمی و اخلاقی کافی بر خوردار باشند (سلیمی ۱۳۸۴، ۳۲).
۲-۱-۹-۲ قانون گرایی
رسالت قانون ،تنظیم عادلانه روابط اجتماعی است. این رسالت آن گاه تحقق می یابد که قانون ضمن بهره‌مندی از جامعیت کامل دارای ضمانت اجرا نیز باشد . قانون صحیح‌، شرط لازم برای اقامه عدالت است، اما کافی نیست. قانون هر چند عادلانه وبر خاسته از علم وحکمت باشد اگر خوب اجرا نشود نمی تواند عدالت رادر جامعه پیاده کند. اجرای قانون به مدیریتی توانا و شایسته نیاز دارد. به بیان دیگر ،قانون صحیح وتاثیر گذاردارای دو رکن اساسی است: یکی منشا حکمت داشتن، دیگری ضمانت اجرا، که اگر به هر کدام از این دو رکن آسیب برسد، زندگی اجتماعی نابسامانی گشته وعدالت خدشه دار میگردد. نظام سیاسی که از مدیریت کارآمد بر خوردار باشد وکار گزاران خود را فراقانونی دانسته و قانون را فقط برای دیگران لازم بدانند در مورد خود واطرافیان و بستگان خود قانون را بر نتابند. در چنین جامعه‌ای نه تنها عدالت پا نمی‌گیرد، بلکه روحیه قانون گریزی‌، میدان داری ستمگران، پایمالی ناتوانان و در نهایت تبعیض و بی عدالتی فراگیر میشود (سلیمی۱۳۸۴، ۳۶).
۲-۱-۹-۳ اخلاق
اخلاق همان اکسیری است که برای تمام افراد بشر در زندگی فردی واجتماعی، بویژه برای کسانی که رسالت سنگین کشورداری را بر عهده دارند لازم وضروری است. در پرتو اخلاق عالی است که زندگی انسانها حالت تعادل پیدا می کند جامعه ای که عدالت را حقیقتی جدی تلقی کند ودرباره عوامل تامین کننده عدالت و موانع آن بیندیشد‌، قیام به عدالت کرده است‌. چرا که تفکر درباره آثار عدالت و پیامد های ظلم، روحیه دادگری را شکوفا ساخته ومبارزه با بیدادگری را تقویت می‌کند‌. در نظام امامت عدل، همان گونه که اخلاق از منابع قانونگذاری است و قانونگذار متاثر از اخلاق است، عدالت اخلاقی کارگزاران وعامه مردم مهم ترین پشتوانه عدالت اجتماعی است. در پرتو عدالت اخلاقی همه مردم بویژه فرمانروایان جامعه به سعه صدر و ظرفیت بزرگ روحی دست می یابند به گونه‌ای که اعتدال در همه زمینه‌های زندگی اجتماعی تجلی پیدا می‌کند. اطلاع رسانی مفید نسبت به آثار مثبت عدالت و رفتار عادلانه و برشمردن پیامدهای ناگوار و مخرب ظلم وبی عدالتی، فطرت عدالت خواهی را در جامعه بیدار ساخته وزمینه دادگری را در جامعه فراهم میکند. شناخت عمیق دولت و ملت نسبت به دفاع از حقوق خود و اعتقاد به عدم تجاوز به حقوق دیگران، مهمترین ضامن اجرای عدالت است.شهید مطهری (ره) میگوید: اگر میبینی بشریت امروز از عدالت گریزان است، هنوز به مرحله کمال نرسیده است. در نهاد بشر عدالت هس، اگر خوب تربیت شود ،واقعا عدالت جمع را بر منفعت فرد خودش ترجیح میدهد. افرادی عادل وعدالتخواه بوده اند که بر خلاف منافع فردی خودشان، عدالت هدف و آرزوی شان بوده است ،بلکه خودشان را فدای عدالت کردهاند بشر دورهای آینده هم چنین خواهد بود (سلیمی ۱۳۸۴، ۴۰).
۲-۱-۹-۴ شایسته سالاری
در نظام امامت عدل، شایسته سالاری به عنوان یک اصل مطرح است. گزینش‌ها بر مبنای ضوابط است نه روابط نظامی که رسالتش اقامه عدالت است، تبعیض در واگذاری اختیارات را برنمیتابد. در جامعه ای که شایسته سالاری حاکم نباشد ،عدالت قربانی می‌شود زیرا از نظامی که خود بدون ملاک و معیاری روی کارآمده باشد، نمیتوان انتظار اجرای عدالت داشت. شایسته سالاری منشا وحیاتی دارد. خداوند علیم وحکیم پیامبرانش را از بهترین‌ها برگزیده است وآنان را با امکانات تجهیزاتی مانند کتاب، میزان و آهن؟ (ضامن اجرا) فرستاده تا انسان‌ها را به گونه‌ای تعلیم وتربیت کنند که به صورت خود جوش اقدام به بر پایی عدالت کند (سلیمی ۱۳۸۴، ۴۶).
۲-۱-۹-۵ نظارت اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 11:52:00 ق.ظ ]




۳

 

۳٫۲۸

 

۰٫۰۵۵

 

۰٫۰۰۰

 

 

 

۳

 

در انتخاب کالای مورد نیازم، فروشگاه پاسخگوی درخواستم خواهد بود.

 

۷۹٫۰۳۴

 

۹۹

 

۳

 

۳٫۶۲

 

۰٫۰۴۶

 

۰٫۰۰۰

 

 

 

۴

 

نحوه رفتار کارکنان فروشگاه با من منصفانه است.

 

۸۴٫۹۹۶

 

۹۹

 

۳

 

۳٫۸۴

 

۰٫۰۴۵

 

۰٫۰۰۰

 

 

 

۵

 

رضایتمندی من از فروشگاه به حدی است که تصور وجود فروشگاه دیگر را نمی‌کنم.

 

۴۸٫۹۷۹

 

۹۹

 

۳

 

۲٫۸۳

 

۰٫۰۵۸

 

۰٫۰۰۰

 

 

 

در زیر نتایج بدست آمده مورد تشریح قرار میگیرند:
گویه اول
تکمیلکنندگان پرسشنامه با این گویه “بطور کلی از سرویس دهی فروشگاه راضی هستم"، ۱۷٫۸درصد کاملا موافق، ۵۲٫۸درصد موافق، ۱۸٫۸درصد بینظر، ۹٫۸درصد مخالف و ۱درصد کاملا مخالف بودند.
مقدار Tمحاسبه شده این گویه برابر با ۸۴٫۶۲۵، سطح معناداری صفر (کمتر از ۵%) و میانگین ۳٫۷۶ می‌باشد. بنابراین گویه معنادار بوده و چون میانگین از حد متوسط بالاتر است، لذا فرض H0تائید نمی‌شود و اینکه “بطور کلی از سرویس دهی فروشگاه راضی هستم” تایید می‌شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
گویه دوم
تکمیلکنندگان پرسشنامه با این گویه “در انتخاب کالاهای مورد نیازم ناخودآگاه به این فروشگاه مراجعه می‌کنم"، ۱۴درصد کاملا موافق، ۳۴درصد موافق، ۲۲درصد بینظر، ۲۶٫۵درصد مخالف و ۳٫۵درصد کاملا مخالف بودند.
مقدار Tمحاسبه شده برابر با ۵۹٫۲۶۹، سطح معناداری صفر (کمتر از ۵%) و میانگین ۳٫۲۸ میباشد. بنابراین گویه معنادار بوده و چون میانگین از حد متوسط بالاتر است، لذا فرض H0 تایید نمی‌شود و اینکه “در انتخاب کالاهای مورد نیازم ناخودآگاه به این فروشگاه مراجعه می‌کنم” تایید می‌شود.
گویه سوم
۱۳٫۸درصد پاسخ دهندگان با “در انتخاب کالای مورد نیازم، فروشگاه پاسخگوی درخواستم خواهد بود” کاملا موافق، ۵۱درصد موافق، ۱۹٫۸درصد بینظر، ۱۵درصد مخالف و ۰٫۵درصد کاملا مخالف بودند.
مقدار Tمحاسبه شده برابر با ۷۹٫۰۳۴، سطح معناداری صفر (کمتر از ۵%) و میانگین ۳٫۶۲ میباشد. بنابراین گویه معنادار بوده و چون میانگین از حد متوسط بالاتر است، لذا فرض H0 تایید نمی‌شود و اینکه “در انتخاب کالای مورد نیازم، فروشگاه پاسخگوی درخواستم خواهد بود” تایید می‌شود.
گویه چهارم
درخصوص اینکه “نحوه رفتار کارکنان فروشگاه با من منصفانه است” ۲۳درصد کاملا موافق، ۴۷٫۵درصد موافق، ۲۱٫۵درصد بی نظر، ۶٫۵ درصد مخالف، ۱٫۵درصد کاملا مخالف بودند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:51:00 ق.ظ ]




عقل هیزم است هیزم، عشق آتش است آتش
آتش آورید آتش، هیزم آورید، هیزم»(همان، ص۵۶).
ناگفته پیداست که غزل فوق از یک ساختار پیوسته کاملاً منسجم برخوردار است و هیچ بیتی را نمی‌شود جابه جا یا حذف کرد.
یا در غزلی دیگر:
«شب پیش گم کرده بودم سرم را
و گم کردم امروز بال و پرم را
تنم را سحر غسل دادند یاران
در آبی که می‌بُرد چشم ترم را
و امروز بردند بر دوش توفان
همین پیش پای تو خاکسترم را
خدایا کجا دفن کردند امشب
من و پیکر خونی باورم را
مرا برمگردان به دنیا، ندارم
توانی که بالا بگیرم سرم را»(همان، ص۵۸).
قابل تأمل است که شاعر، بر حسب یک برنامه‌ی زمانی، روند طولی غزل را با شکوه هر چه تمام‌تر ترسیم و از شکل متحد و یکپارچه‌ای برخوردار می‌کند.
هشت- شکل نوشتاری[۵]:
شکل نوشتاری غزل‌های علیرضا قزوه به صورت معمولی بوده و تغییری در فرم نوشتن آنها لحاظ نشده است جز در مواردی بسیار اندک که نمونه‌ای از آن را مشاهده می‌کنیم:
«ای تبسم آبی! سبز پوش علییین!
از بهشت می‌آیی، پیش ما کمی بنشین
صد کلاغ، یک شاهین،
رعد!
رعد!
صف!
یاسین!
یک فرشته بفرستید، ماه رفته رویِ مین»(قزوه، ۱۳۸۵، ص۱۳۱).
نه؛ آغاز ناگهان و پایان ناتمام:
قزوه از آن دسته از شاعرانی نیست که فرم غزل را طوری تنظیم نمایند که از ادامه یک ماجرا آغاز شود. او در تمام غزل‌هایش آغاز معلوم و تقریباً باشکوه و پایان پرمعنی و پیامی دارد. شاید یکی از دلایل آن، این باشد که وقت پرداختن به بازی‌های این‌چنینی در زبان را نداشته است؛ به هر حال این شگرد در غزل علیرضا قزوه جایگاهی ندارد؛ در شعر او غزل با صراحت بشکوهی آغاز و با اقتدار تمام پایان می‌یابد.
ده- صور خیال[۶]:
همان گونه که قبلاً توضیح داده شد، صور خیال یکی از عناصر کلیدی و بنیادی شعر محسوب می‌شود و در گذشته به صورت گسترده مورد بهره برداری شاعران قرار می‌گرفت، و در غزل انقلاب هم همان صور خیال با نگاهی نو، تصاویر تازه‌ای می‌آفرینند که موجب دلپذیری و جذابی شعر می‌شود. برای نمونه چند مورد از صور خیال را در غزلیات علیرضا قزوه بررسی می‌کنیم:
پایان نامه - مقاله - پروژه
«جامه‌ی خاک به تن کردی و یادم آمد
از شبِ خون، شب آتش، شب سنگر، قیصر!»(همان، ص۲۴).
«شب میلاد بود و تا سحرگاه، آسمان رقصید
به زیر دست و پای اختران، آن شب زمان گم شد»(همان، ص۵۴).
«شبی- زیبا شبی- پوشانده بودم قامت دل را
لباسی سبزتر از مخمل نور ودعا اینجا
سپیده، آسمان و خاک اینجا جذبه‌ای دارد
که با سر می‌رود خورشید هم از طوس تا اینجا»(همان، ص۵۷).
«ماه من! زیبای من! برگرد! گربیایی ای سراپا درد!
تور گیسوی تو خواهم کرد، این شب پولک نشان را نیز»(همان، ص۶۲).
الف – تصویر مرگ: درغزل علیرضا قزوه و دیگر شاعران انقلاب، تصویری متفاوت و تعریفی تازه از مرگ دیده می‌شود.مرگ در تصاویر شاعران انقلاب، با الهام از عاشورا، جذاب و شیرین‌تر از زندگی (احلی مِن العسل) و… است؛ در حالی که در گذشته تصویر مرگ مترادف بود با «نابودی»، «مردن»، “«تلخی» و…
به نمونه‌های زیر در غزل‌های قزوه توجه کنید:
«گرچه من می‌شکنم در خود یک سر قیصر!
مرگ حق است، تبسّم کن و بگذر قیصر!
مرگ پایان کبوتر نیست، وقتی بی‌بال
تا خدا پُل زده‌ای مثل کبوتر، قیصر!»(همان، ص۲۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:50:00 ق.ظ ]




در این قسمت ابتدا به تمایز بین ماهیت و وجود که در واقع خود سنگ‌بنای نظریه‌ی فیض و فاعلیت وجودی است، اشاره کرده و سپس به تقسیم موجودات به واجب و ممکن که به نوبه‌ی خود زمینه‌ساز تدوین و تشکیل مفهوم فاعلیت وجودی به معنای وجوددهی و اعطای وجود است، پرداخته می‌شود.
تمایز میان ماهیت و وجود اصل اساسی در وجودشناسی ابن‌سینا
بدون تردید سنگ بنای فلسفه‌ ابن‌سینا در مباحث هستی‌شناسی، بر اصل تمایز ماهیت و وجود استوار است. اهمیت این اصل به قدری است که وی بسیاری از مباحث الهیات و نیز جهان‌شناسی خود را بر پایه‌ی آن استوار می‌سازد. البته دیدیم که فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است که از تغایر وجود ماهیت سخن گفته است و در واقع، تدوین نظریه‌ی فیض، افاضه‌ی وجود و جعل وجودی از زمانی صورت حقیقی به خود گرفت که تمایز بین وجود و ماهیت و مسئله‌ی عروض وجود بر ماهیت مورد تحلیل فارابی قرار گرفت. ابن‌سینا نیز در تأکید بر تمایز وجود و ماهیت، اندیشه‌‌های فارابی را دنبال می‌کند و به شکل‌های گوناگون آن را توضیح می‌دهد و از هر فرصتی برای تأکید آن بهره می‌گیرد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ابن‌سینا بر اساس این تمایز، وجود را به عنوان یک عنصر متافیزیکی متمایز از ماهیت وارد فلسفه‌ اسلامی کرده است. او با چنین کاری فراتر از ارسطو رفته و تحلیل مفهوم وجود را به ورای ساحت جوهر، یعنی به ساحت وجود بالفعل کشانده است. او نشان می‌دهد که ضمیمه کردن ماهیت کلّی و فاقد تشخّص، به ماهیت کلّی و نامتشخّص دیگر موجب تشخّص آن نمی‌شود. از نظر وی ملاک تشخّص را نمی‌توان در انضمام و اقتران ماهیات جستجو کرد. تشخّص، لازمه‌ی ذاتی وجود است و ماهیت تنها در سایه‌ی وجود تعیّن می‌یابد.
این سخن، نقطه‌ی عطفی در تاریخ فکر فلسفی به شمار می‌رود، زیرا تا آن زمان بحث‌های فلسفی مبتنی بر این بود که موجودات خارجی را تنها به وسیله‌ی ماهیات باید شناخت و در حقیقت، ماهیت محور اصلی مباحث فلسفی را تشکیل می‌داد، درحالی‌که پس از فارابی توجه فلاسفه به سوی وجود معطوف شد و آن‌ها دانستند که وجود عینی احکام ویژه‌ای دارد که آن‌ها را از راه احکام ماهوی نمی‌توان شناخت. (اکبریان، ۱۳۸۶، ص ۵۴)
بنابراین، اهمیت تمایز بین وجود ماهیت به قدری است که درباره‌ی آن می‌توان گفت:
ارسطوییان و همه‌ی کسانی که به این تمایز دست نیافته‌اند به مفهوم دقیق امکان منتقل نشده و در نتیجه، جواز عروض عدم بر ماهیت موجوده و جواز خلّو از وجود یا به سر آمدن امد وجودی چیزی یا تسدید خلأ وجودی به وسیله‌ی علت موجوده را نتوانسته‌اند هضم کنند. در نتیجه به نوعی ازلیّت جهان مادّی یا ماده‌ی عالم و یا احتیاج به علت و واجب الوجود تنها در بعد تحریک و صورت بخشی، قائل شده‌اند. (رحیمیان، ۱۳۸۱، ص۱۵۳)
با ملاحظه‌ی مطالب فوق می‌بینیم که تمایز مابعدالطبیعی میان «ماهیت» و «وجود» که مورد غفلت ارسطو واقع شده است، اشتغال اصلی و عمده‌ی ابن‌سینا واقع می‌شود. ابن‌سینا برای اثبات مغایرت وجود و ماهیت این گونه استدلال می‌کند: «إعلم أنّک تفهم معنی المثلّث و تشکّ هل هو موصوفٌ بالوجود فی الأعیان ام لیس؟ بعد ما تمثّل عندک أنّه من خط و سطح و لم یمتثل عندک أنّه من خط و سطح و لم یمتثل لک أنّه موجود فی الأعیان.» (ابن سینا، ۱۳۸۷الف، ص۲۶۶) چنان‌که می‌بینیم ابن‌سینا در این عبارت به طور گویا ماهیت و وجود را دو چیز متمایز می‌داند و می‌گوید: گاهی انسان معنای مثلث را می‌داند لیکن تردید دارد که آیا در خارج موجود است یا نه؟ و این تردید در حالی است که می‌داند مثلث از خط و سطح پدید می‌آید؛ یعنی به ماهیت شئ، آگاهی دارد امّا در وجود آن تردید دارد و این تردید به این دلیل است که ماهیت شئ غیر از وجود شئ است.
بنابراین، وجود و ماهیت اشیا یک چیز نیستند، بلکه وجود، همان هستی اشیاست که به اشتراک معنوی بر همه‌ی آن‌ها حمل می‌شود و میان آن ها مشترک است و ماهیت، همان چیستی اشیاء است که خاستگاه کثرت و اختلاف اشیاء است و اگر وجود را به معنای واقعیت بگیریم، یا باید اختلاف اشیاء را در چیستی منکر شویم و یا باید وجود را از اشتراک معنوی خلع کنیم و به آن، پیرایه‌ی اشتراک لفظی ببندیم. (بهشتی،۱۳۸۷،ص۹۰) ابن‌سینا در کتاب تعلیقات نیز به تمایز مزبور اشاره کرده است: «فماهیه الشئ غیر إنّیته. فألانسان کونه إنسانا غیر کونه موجودأ.» (ابن سینا، ۱۳۷۹، ص ۱۷۲)
هم‌چنین ابن‌سینا در فصل‌های آخر کتاب مباحثات، در ضمن سه فصل درباره‌ی ماهیت، وجود متعلق به ماهیت و احکام هر یک ، نکاتی دقیق و سودمند ارائه نموده است که در حقیقت نقد و تفسیری بسیار رسا و گویا پیرامون تمایز ماهیت و وجود به شمار می‌آیند. (ابن سینا، ۱۳۷۱، ص۲۹۱) البته در بحث مغایرت وجود و ماهیت باید به این نکته توجه نمود که: حقیقت وجود و ماهیت، در خارج و در مرحله اوّل تعقّل، پیش از آن‌که عملیات ذهنی روی آن‌ها انجام بگیرد متحدند، و‌لیکن ذهن این توانایی را دارد که واقعیّت خارجی موجود را به وجود و ماهیت تحلیل کند و ماهیت را با قطع نظر از وجود ذهنی که دارد، تصوّر نماید، از این‌رو، وجود عین ماهیت نیست.
در مجموع می‌توان گفت که ابن‌سینا با طراحی و مدلّل ساختن اصل تمایز وجود و ماهیت به عنوان اساسی‌ترین رکن هستی‌شناسی به نتایج ارزش مندی دست می‌یابد که بیشترین ثمره‌ی این دیدگاه در مباحث الهیات و خداشناسی روشن می‌شود و در حقیقت ابن‌سینا با بیان تمایز ماهیت و وجود، مهندسی کلّی نظام فلسفی خود را که مبتنی بر وجود و چگونگی وجود در واجب و ممکن است طراحی نموده است.
تمایز میان واجب و ممکن
ابن‌سینا بر اساس تمایز میان «ماهیت» و «وجود» تمام موجودات را به دو قسم «واجب» و «ممکن» تقسیم می‌کند. وی در تعریف واجب می‌گوید: الحقّ ماهیته انیتّه؛ امّا در تعریف ممکن، آن را زوج ترکیبی از ماهیت و وجود می‌داند. ماهیت خداوند انیّت اوست و وجود او امری خارج از ذات و مستفاد از غیر نیست، بلکه موجودی مستقل و غنی است که خود به خود ضرورت وجود دارد ممکن موجودی است که فی‌نفسه هم نسبت به «وجود» و هم نسبت به «لاوجود» علی‌السّویه است و برای موجود شدن نیاز به افاضه‌ی وجود از جانب غیر دارد.[۲۸] این عبارت ابن‌سینا در شفا تاکید بر مطلب مزبور است: «فالاُولّ لاماهیّه له و ذوات الماهیّات یفیض علیها الوجود منه، فهو صرف الوجود.» (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ب، ص۳۷۰) یعنی حق تعالی ماهیت ندارد و هر ذی ماهیتی، وجود او مفاض از حق تعالی است.
با توجه به مطلب فوق، از نظر ابن‌سینا می‌توان موجودی را در خارج تصور کرد که وجود صرف و به دور از ماهیت باشد، همان‌طور که می‌توان موجودی را در خارج در نظر گرفت که مرکّب از وجود و ماهیت باشد. پروفسور ایزوتسو در این باب می‌نویسد:
برحسب رابطه‌ی میان وجود و ماهیت، خالق چنان به تصور آمده است که ذات (ماهیت) او همان وجود اوست، در حالی که اشیاء مخلوق به عنوان اشیایی شناخته شده‌اند که ماهیات آن ها نه تنها عین وجود نیست بلکه قابل آن نیستند که علت وجود خود باشند. وجود آن ها باید از منبع دیگری یعنی، خالق و معطی وجود، افاضه (عارض) شود. (ایزوتسو، ۱۳۶۸، ص ۵۹).
بنابراین ابن‌سینا از تمایز میان وجود و ماهیت به تمایز میان واجب و ممکن می‌رسد. به عبارتی ایشان ملاک تمایز میان واجب و ممکن را ملاک ماهوی قرار می‌دهد و نشان می‌دهد هر آن‌چه که مرکب از وجود و ماهیت باشد، امر امکانی، و آن‌چه که تنها دارای وجود محض و عاری از ماهیت باشد، واجب است.
مبحث واجب و ممکن در هستی‌شناسی ابن‌سینا پیوند تنگاتنگ با خداشناسی وی دارد. خداشناسی ابن‌سینا بر پایه‌ی هستی‌شناسی واجب و ممکن به شکل‌های گوناگون در آثار مختلف وی مطرح شده است. ابن‌سینا در اشارات وتنبیهات و نیز در الهیات شفا و مبدأ و معاد و دیگر آثار فلسفی خود به اثبات واجب‌الوجود بالذات و صفات او می‌پردازد. به طور مثال، ابن‌سینا در شفا عنوان مقاله‌ی هشتم الهیات را «فیمعرفه المبدأ الاوّل للوجود کلّه و معرفته صفاته» و عنوان فصلی در نجات «فی اثبات واجب الوجود» و عنوان مقاله‌ی نخست را در مبدأ و معاد «اثبات المبدأ الاوّل و وحدانیّته و صفاته» قرار داده است.
واجب الوجود که وجود و ماهیّت او یکی است خیر محض و کمال محض و مبدأ و سرچشمه‌ی همه‌ی موجودات است. «و کلّ واجب الوجود بذاته فانّه خیر محض و کمال محض والخیر بالجمله هو ما یتشوقه کل شی‌ء و یتم به وجوده […].» (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ج، ص ۵۵۴) هم‌چنین[۲۹] (ابن‌سینا، ۱۳۸۷ ب، ص ۳۹۶).
و از آن‌جا که واجب‌الوجود سرچشمه‌ی هر‌گونه‌ کمال و حقیقت است، هر‌چه که کامل‌تر و به حقیت نزدیک‌تر باشد قرب بیشتری به واجب‌الوجود دارد. ابن‌سینا در بسیاری از نوشته‌های خود تمثیل و تشبیه نور را به کار برده و موجودات این جهان را به نقاط مختلف اشعّه‌های خورشید می‌سنجد که از وجود نور افاضه یافته و هر‌قدر به آن مبدء نزدیک‌تر شوند نورانی‌تر شده و در سلسله مراتب هستی ارتقاء می‌یابند. در واقع سرور و شادی همه‌ی موجودات اتصّال به این مبدأ فیض است که سرچشمه‌ی هستی آن هاست، مبدئی که بدون آن همه‌ی موجودات معدوم شده و به دیار نیستی انتقال می‌یابند.(نصر، ۱۳۷۷، ص ۳۰۵)
با توجه به توضیحات ارائه شده به این نتیجه می‌رسیم که در فلسفه‌ ابن‌سینا، بحث از واجب و ممکن قهراً به بحث از واجب الوجود بالذّاتی منتهی می‌شود که فوق عالم ممکنات قرار دارد و از هر‌گونه ترکیبی از جمله ترکیب وجود و ماهیت مبراست و چون هیچ‌گونه عدمی در ساحت واجب راه ندارد، به منزله‌ی قبول این امر است که در مورد خدا وجود و ماهیت یکی است. این اصل به منزله‌ی منبع فیّاضی برای فلسفه‌ اسلامی می‌شود که تمام مطالعاتی را که از آن پس به عمل آمده، می‌توان به منزله‌ی نتایج حاصل از آن دانست. این سخن را در نظام فلسفی افلاطون و ارسطو نمی‌توان یافت. سرچشمه‌ی این سخن را باید نزد فارابی جستجو کرد. وجود در این نظام مابعدالطبیعی چیزی است که نمی‌تواند به وسیله‌ی طبیعت ذاتی و ماهیت به تنهایی تبیین و تحلیل شود. این حکم در مورد تمامی موجودات ممکن صادق است. خدا، تنها خدا در وجود خود مطلقاً بسیط است. بسیط از نظر ارسطو، صورتی است که آمیخته به هیولا نباشد. او محرّک اوّل را فعلیّت محض می‌داند که در او نه ترکیب یافت می‌شود نه قوّه و مادّه و نه تغییر و حرکت و نه قابل و فاعل.
اما در فلسفه‌‌ی ابن‌سینا و به تبع او در کل فلسفه‌ اسلامی، بساطت به معنای دقیق‌تری برای خدای متعال ثابت می‌شود که لازمه‌ی آن نفی هر گونه ترکیب حتی ترکیب از اجزای تحلیلی عقلی است. بر این اساس، واجب‌الوجود نه قابل تحدید است و نه قابل اثبات؛ نه ترکیب وجود و ماهیت در ذات او وجود دارد و نه ترکیب جنس و فصل به ذات او انتساب‌پذیر تواند بود.[۳۰] (اکبریان، ۱۳۸۶، ص۶۰).
ب) از نظر ابن‌سینا، تعقّل خداوند از عالم، علّت ایجاد عالم است.
ابن‌سینا با طرح مسئله‌ی واجب و ممکن و قبول تمایز هستی شناسی میان وجود و ماهیت بیان می‌کند که موجود ممکن در مرتبه‌ی ذات نه موجودیت برای آن ضروری است و نه معدومیت، لذا موجود شدن آن در گرو افاضه‌ی وجود از ناحیه موجود مجرّد است که این موجود مجرّد ماهیت من حیث هی را به ماهیت موجوده مبدّل می‌سازد. با توجه به این مطلب، ابن‌سینا دیگر نمی‌تواند نظر فلاسفه یونان به خصوص ارسطو را در مورد خلقت بپذیرد زیرا دیدیم ارسطو و سایر فلاسفه‌ی یونان معتقد بودند که عالم قدیم است و آن را در کنار خدایی که به نظر آنان به عالم شکل می‌دهد، می‌گذشتند و در نتیجه به تعدد قدما قائل شدند و نتوانستند ارتباطی میان خدا و عالم برقرار سازند و مسئله‌ی خلقت را تبیین فلسفی نمایند.
از نظر ابن‌سینا خلقت اشیاء که هستی بخشیدن به آنان است در عین حال تعقّل ذوات اشیاء و اعطای پرتو وجود بر آنان است. ابن‌‌سینا علم خدا را به نظام احسن وجود، منشأ نظام احسن وجود می‌داند و از علم خدا به علم عنایی تعبیر می‌کند؛ یعنی به همه‌ی موجودات قبل از پیدایش آن‌ها از طریق صور علمیه علم دارد و وجود علمی موجودات نزد او منشأ و علّت تامّه وجودات عینی در خارج است.
علامه طباطبایی در کتاب نهایه‌الحکمه به دیدگاه مزبور اشاره کرده و می‌نویسد:
طبق نظریه‌ی حکمای مشاء، واجب تعالی علم حضوری به ذات خود دارد، و نیز دارای علم تفصیلیِ حصولی به اشیاء، پیش از ایجاد آن‌ها است. این علم تفصیلی، بدین صورت است که ماهیات اشیاء بر طبق همان نظام موجود در خارج، نزد ذات واجب تعالی حاضرند، امّا نه به این صورت که داخل در آن ذات باشند، خواه عین ذات باشند و خواه جزء آن؛ بلکه بدین نحو که آن ماهیات با ثبوت ذهنی و بر وجه کلیت، قیام به ذات واجب دارند؛ یعنی این علم به گونه‌ای است که در اثر تغییر معلول، دگرگون نمی‌شود. بنابراین، علم واجب تعالی به اشیاء یک «علم عنایی» است، یعنی به گونه‌ای است که حصول علمیِ شئ، مستلزم تحقق عینی و خارجی آن می‌باشد. (طباطبایی، ۱۳۷۵، ص۲۹۱-۲۹۲)
بنابراین، از نظر ابن‌سینا، خلقت همان علم خداوند به ذات خود و اشیاء و تعقل حق تبارک و تعالی از ذات خود است و همین تعقل و علم خداوند به اشیاء و ذات خود است که منشأ تمامی اشیاء عالم می‌شود. به عبارت دیگر، عمل خلقت و آفرینش از دیدگاه ابن‌سینا همان فرایند تعقل و علم او به ذاتش است زیرا تنها از طریق تعقل و مشاهده در درجات بالای حقیقت و واقعیت است که درجات پایین‌تر تحقق پیدا می‌کند. (نصر، ۱۳۷۷، ص ۳۲۶؛ ۱۳۸۵، ص ۳۰؛ ابن‌سینا، ۱۳۷۹، ص ۱۹۷).
به عقیده‌ی ابن‌سینا صدور موجودات از مبدأ اول، نه از راه قصد و اراده و نه از طریق طبیعت بوده که بلکه صرفاً از تعقل ذات باری تعالی به ذات خویش که عقل محض و خیر مطلق است ناشی شده است، زیرا قصد و اراده مستلزم نقص و موجب تکثر ذات باری است و حال آن‌که واجب الوجود کمال مطلق و واجد از جمیع جهات است و خلقت عالم بر سبیل طبع نیز ملازمه با عدم رضا و معرفت صانع به مصنوع خود دارد، در صورتی که خداوند عارف و عالم به فعل خود بوده و خلقت موجودات از روی رضا بوده است. بنابراین، چون واجب الوجود کمال محض و فیّاض مطلق است، بدون قصد و اجبار، بلکه از راه رحمت و از سوی اختیار، فیض وجود را به موجودات ارزانی داشته است و این فیضان ناشی از تعقّل ذات خود اوست.(ابن‌سینا، ۱۳۸۳، الف ص ۵)
بدین ترتیب می‌بینیم که صرف تعقل واجب نسبت به نظام خیر، علّت وجود آن است (چون تعقل او عین اراده و قدرت است و آن‌چه را که تعقل کرده است، قادر بر آن بوده و اراده‌اش می‌کند و بدین ترتیب آن را ایجاد می کند). پس خداوند متعال فاعل کل هستی است؛ به این معنا که او موجودی است که وجود کل نظام خیر از او فائض و صادر می‌گردد. چنان که در این باب گفته شده است که:
فیض فعلی است ضروری که از ذات باری تعالی و تعقل قدسی او ناشی می‌شود؛ یعنی چون خداوند هم عالم به ذات خود است و هم تعقل ذات خود می‌کند، از این علم و تعقل اوست که عالم و موجودات صادر شده‌اند. بنابراین علم خداوند قوّت موجود و تعقل او سبب فعل لایتناهی است و فیض نیز همین علم ابدی و تعقل ذاتی خداوند است که پیوسته در فعل و ایجاد می‌باشد. (همان، ص ۷)
ابن‌سینا در کتاب تعلیقات نیز به مطلب مزبور اشاره کرده است. هر‌چند صدور و فیضان نظام هستی از خداوند به نحو لزوم است، ولی به نحو فعل بالطّبع (فعل بدون رضایت و آگاهی) نیست. ابن‌سینا فاعلیت واجب الوجود بالذات را نسبت به موجودات نظام احسن، فاعل مختار می‌داند، نه فاعل بالطبع. البته ابن‌سینا خاطر نشان می‌سازد که چگونه ممکن است واجب‌الوجود بالذات فاعل بالطّبع باشد، در حالی که به فعلش هم آگاه است و هم راضی. عبارات ابن‌سینا در این زمینه در الهیات شفا چنین است:
و این طور نیست که صدور کل [موجودات ممکن] از واجب الوجود بالذات و به نحو بالطبع باشد، این گونه که کل [موجودات ممکن] از او صادر شده باشد، بی‌آن که او به آن معرفت داشته باشد و راضی باشد. چگونه چنین است، حال آن که او عقل محض است و ذات خود را تعقل می‌کند؛ پس واجب است تعقل کند که وجود کل موجودات از او لازم می‌آید؛ زیرا او خود را تعقل نمی‌کند، مگر آن‌که خود را عقل محض و مبدأ نخستین همه‌ی موجودات تعقل می‌کند، و وجود یافتن کل موجودات ممکن از خود را چنین تعقل می‌کند که او مبدأ آن‌ها است و در ذات او چیزی وجود ندارد که مانع و بازدارنده‌ی صدور آن‌ها از او شود، و ذات ایشان می‌داند که کمال و برتری او به گونه‌ای است که خیر از او فائض می‌شود و خیر از لوازم جلال ذات او است که به خاطر ذاتش معشوق او است، و هر ذاتی که به آن‌چه از او صادر می‌شود، آگاه است و هیچ مانعی آمیخته با آن نیست، بلکه همان‌گونه که توضیح دادیم: او به آن‌چه از او هستی می‌یابد راضی است؛ پس موجود نخستین به فائض شدن کل موجودات ممکن از او خرسند است.(ابن سینا، ۱۳۸۷ب، ص۴۳۴)
لازم به ذکر است که نسبت دادن عقل به واجب تعالی به معنای بساطت ذات او است و حق‌تعالی مبدأ صور و صور متأخر از او و لازم اویند و این چنین نیست که نخست ایجاد صور کند و سپس آن‌ها را تعقل نماید، بلکه افاضه‌ی صور جدا از تعقل آن‌ها نیست. ابن‌سینا در فصل هفتم از مقاله‌ی هشتم الهیات شفا که پیرامون نسبت معقولات، یعنی صور مرتسم به ذات باری‌تعالی است به مطلب مزبور اشاره کرده است.(همان، ص ۳۸۹)
ج) قاعده‌ی الواحد
حکیمان اسلامی در مباحث جهان شناختی اصول بسیاری را اثبات کرده، و از طریق این اصول و قواعد به تبیین و تفسیر حوادث گیتی و رابطه‌ی میان موجودات و مهم‌تر از آن به تجزیه و تحلیل روابط میان عوالم مختلف هستی می‌پردازند. یکی از این قواعد جهان شناختی، قاعده‌ی «الواحد» است.
درباره‌ی تاریخچه‌ طرح این قاعده ابهاماتی وجود دارد. فارابی مبتکر این قاعده را ارسطو می‌داند. ابن‌رشد این قاعده را به افلاطون و ثامسطیوس از فلاسفه‌ی قدیم یونان نسبت می‌دهد.(دینانی، ۱۳۸۰، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲).
امّا دینانی درباره‌ی ادعای فارابی می‌گوید:
اگر نسبت کتاب معروف اثولوجیا به ارسطو مورد تردید یا انکار واقع نشود، در مورد نسبت این قاعده به وی ]ارسطو [نیز هیچ‌گونه تردیدی وجود نخواهد داشت. ولی انتساب این کتاب به این فیلسوف در میان محققین سخت مورد انکار قرار گرفته است. زیرا کسب استدلال و اسلوب مطالب در این کتاب با شیوه‌ی ارسطویی که حکمای اسلامی آن را می‌شناسند، به نحو آشکاری متفاوت است. به عقیده‌ی کسانی که با شیوه‌های گوناگون فلسفی آشنایی کامل دارند، مطالب این کتاب از نوع فلسفه‌ افلاطونی جدید است. (همان، ص۴۵۲)
میرزا مهدی آشتیانی در کتاب «اساس التّوحید» از کسانی که، این قاعده را به ارسطو نسبت داده‌اند انتقاد کرده و مدّعی است که تمام فلاسفه‌ی قبل از ارسطو نیز به این قاعده معتقد بوده‌اند. (آشتیانی، ۱۳۳۰، ص ۱۵-۱۶).
در هر صورت آن‌چه مسلّم است این است که این قاعده در فلسفه‌ یونان شکل گرفته و سایر فلاسفه نیز از این دستاورد مهم فلسفه‌ یونان حداکثر استفاده را کرده‌اند. به جرأت می‌توان ادعا کرد که اکثر حکمای اسلامی به این قاعده اعتقاد داشته و در آثار خود آن را مورد مطالعه و تحقیق قرار داده‌اند، به طوری که میرداماد آن را منشأ بسیاری از اصول فلسفی و عقلی دانسته‌[۳۱] و ملارجب علی تبریزی از حکمای عصر صفوی نیز از این قاعده‌ی به عنوان اصل‌الاصیل و یک اصل بنیادی یاد می‌کند.[۳۲] ابن‌سینا در اکثر آثار خود از جمله اشارات و تنبیهات، نجات، الهیات شفا این قاعده‌ی ارزش مند را مورد مطالعه و تحقیق قرار داده است که در ادامه‌ی مباحث خود بدان اشاره می‌کنیم. و صدرالمتالهین هم در کتاب اسفار اربعه به اثبات این قاعده‌ی معروف پرداخته که در بخش سوم رساله از آن صحبت خواهیم کرد.
معنای واحد و صدور در قاعده‌ی الواحد
قاعده‌ی الواحد یکی از ارزش مندترین قواعد فلسفی است که تبیین فلسفی مسئله‌ی صدور کثرت از وحدت بر آن بنا شده است.
مفاد و مضمون قاعده این است که از علت واحد فقط معلول واحد صادر می‌شود. به عبارت دیگر: «از علت معین فقط معلول معین صادر می‌گردد و معلول معین فقط از علت معین صادر می‌گردد.»
ابتدا باید ببینیم که مراد از «واحد» در قاعده‌ی الواحد چیست؟ مراد از «واحد» در قاعده‌ی الواحد، بسیط است و می‌دانیم که بسیط یک مفهوم مشکّک می‌باشد که بر افرادش به طور متفاوت اطلاق می‌شود:

 

    1. گاهی بسیط بر امری اطلاق می‌شود که مرکب از مادّه و صورت خارجی نباشد. این نوع از بسیط شامل اعراض و عقول و بلکه نفس، مادّه و صورت نیز می‌شود.

 

    1. گاهی به امری اطلاق می‌گردد که هیچ جزئی یعنی، اجزاء بالقّوه و اجزاء بالفعل برای آن قابل تصور نیست. این معنا از بسیط منحصر به موجودات مجّرد است.

 

    1. گاهی هم بسیط بر امری اطلاق می‌شود که آن امر اجزاء عقلی و ذهنی هم نداشته باشد و حتی از ترکیب ماهیت و وجود نیز مبّری می‌باشد. این معنا از بسیط مختص به ذات حق تبارک و تعالی می‌باشد.

 

با توجه به آن‌چه گفته شد ما برای بسیط سه معنا در نظر گرفته‌ایم که از معنای ضعیف آن به سوی معنای شدید آن پیش رفته‌ایم. لذا موقعی‌ای که در قاعده‌ی الواحد می‌گوئیم از واحد جز واحد صادر نمی‌شود، منظور از واحد به عنوان یک امر بسیط معنای اوّل و دوّم آن نیست زیرا بسیط به این دو معنا هر چند بسیط‌اند ولی درجه‌ی شدید و قوی آن نیست و می‌تواند از آن کثراتی صادر شود، بلکه مقصود از بسیط (واحد) در این قاعده معنای سوّم آن می‌باشد که بساطت آن در حدّی است که حتی ترکیب وجود و ماهیت هم در آن راه ندارد. بنابراین، چون ذات حق از نظر وجودی موجودی قوی و شدید است، این نوع از معنای بسیط هم منحصر به ذات اوست. با این سخن که در این باب گفته شد، باید ادّعا نمود که این قاعده تنها در مورد ذات حق تبارک و تعالی معنا پیدا می‌کند و در غیر آن به جهت این که بسیط به معنای واقعی و حقیقی آن نیستند جاری نمی‌باشد. (مصباح یزدی، ۱۳۶۳، ج۲، ص ۳۰-۳۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:50:00 ق.ظ ]




امروزه شایستگی به یک اصطلاح چند منظوره تبدیل شده است که با معانی مختلف در زمینه ­های علمی متنوع مورد استفاده قرار می­گیرد (مجاب و دیگران، ۲۰۱۱). در ادبیات مربوط به شایستگی، تعاریف متنوعی از شایستگی­ها وجود دارد، اگرچه همه آنها بطور وسیع شبیه هم­اند و اساسا بر نقشها و مسئولیت­های شغل متمرکزند (کلارک و ارمیت، ۲۰۱۰)، اما با بررسی ان به این نتیجه میرسیم که یک تعریف واحد و اصطلاح معین در مورد شایستگی وجود ندارد(کرمی، ۱۳۸۶).

 

    1. سیف بهترین ملاک شایستگی معلم را توانایی او در ایجاد تغییرات پیش بینی شده در برنامه درسی و هدف­های آموزشی در شاگردان می­داند(سیف، ۱۳۷۲)

 

    1. ملکی معلمی را شایسته می­داند که دارای صلاحیت­های شناختی-حرفه ای-عاطفی باشد(ملکی، ۱۳۷۶)

 

شایستگی معلمان
شکل ۱٫۲٫ مدل مفهومی شایستگی معلمان

 

    • صلاحیت عاطفی[۲۹]:

 

مجموعه گرایش­ها و علایق معلم نسبت به مسائل و موضوعات مرتبط با تعلیم و تربیت است.

 

    • صلاحیت حرفه ای[۳۰]:

 

مجموعه توانایی­های علمی در تهیه و اجرای مرحله سه گانه قبل از تدریس، حین تدریس، بعد از تدریس.

 

    • صلاحیت شناختی[۳۱]:

 

مجموعه آگاهی­ها و مهارت­ های ذهنی است که معلم در شناخت و تحلیل مسائل و موضوعات مرتبط با تعلیم و تربیت توانا می­سازد.

 

    1. ابن سینا معلمی را شایسته می­داند که متدین، عاقل، آگاه به مسایل تربیتی و اخلاقی بوده و در پرورش کودکان مهارت داشته و به تفاوتهای فردی واقف باشد(به نقل از نقدی، ۱۳۷۴)

 

    1. مانیر معلمی را شایسته و موفق می­داند که از سه شیوه رهبری"آمرانه-مشورتی-عدم مداخله” تا آن میزان بهره گیری کند که موقعیت یادگیری اقتضا کند(مانیر، ۱۹۹۲).

 

الف) شیوه آمرانه:
در این شیوه همه تصمیم گیری­ها با مربی است و ورزشکار به دستور مربی عمل می­ کند. فرض زیر بنایی رویکرد آن است که مربی دارای دانش و تجربه است و این، او می­باشد که باید به ورزشکار بگوید چه کار کند و نقش ورزشکار آن است که گوش دهد و فرمان را دریافت و اجرا کند(رینر، ۲۰۰۴)[۳۲]
ب) شیوه تسلیم و واگذاری:
مربیانی که این شیوه را بر می­گزینند کمتر تصمیم گیرنده هستند. این شیوه یعنی توپ را جلوی ورزشکار بینداز و او را رها کن. در اینجا مربی تقریبا هیچ آموزشی نمی­دهد، اعمال نفوذ ناچیزی بر ورزشکاران دارد و مسائل انضباطی را تنها در مسائل بسیار ضروری حل و فصل می­ کند. (رینر، ۲۰۰۴)
ج) شیوه همکاری:
مربیانی که شیوه همکاری را بر می­گزینند ورزشکاران را در تصمیم گیری­ها شرکت می­ دهند. چنین مربیانی اگرچه مسئولیت خود را رهبری و هدایت ورزشکاران به سوی اهداف تعیین شده می­شناسند اما می­دانند اگرچه به ورزشکار فرصت شرکت در تصمیم گیری را ندهند در مقابل اهداف تیمی، مسئولیت و تعهدی را نمی­پذیرند(رینر، ۲۰۰۴)

 

      1. به عقیده پرل، معلمی را در ایفای نقش خود بعنوان رهبر، موفق عمل می­ کند که دارای ویژگی­هایی هم چون: در بحث پرانرژی و برای توافق شرافتمندانه آماده است-تنوع و گوناگونی را ترغیب می­ کند-تعارضها را تشخیص می­دهد-قوانین و مقررات آموزشی را با توجه به آثار و نتایج مورد استفاده قرار می­دهد.

    دانلود پروژه

 

    1. باندر شایستگی را اینگونه تعریف می­ کند: هرگونه دانش، مهارت، توانایی یا کیفیت شخصی است که از طریق رفتار، نشان داده می­ شود و منجر به تعالی خدمت دهی می­ شود.

 

    1. منسفید نیز شایستگی را شامل مهارت ­ها و عاداتی می­داند که برای کارکنان ضرورت دارد تا در یک شغل موثر باشند.

 

    1. در تعریفی از موسسه نشنال پارک سرویس امپلویز(۲۰۰۴)، شایستگی مجموعه ­ای از دانش، مهارت ­ها و توانایی­ها در یک شغل خاص است که به شخص اجازه می­دهد به موفقیت در انجام وظایف دست یابد

 

    1. فیلپوت و همکاران(۲۰۰۲)، شایستگی را بعنوان ترکیبی از مهارت ­ها، دانش و نگرش­های مورد نیاز برای انجام یک نقش به گونه ­ای اثربخش، تعریف می­ کند.

 

    1. ژانگ یی یوان (۲۰۰۶)[۳۳]، بیان می­ کند که شایستگی استادان باید شامل شایستگی حرفه ای(دانش و مهارت) و شایستگی الگوی کاری(نفوذ، مشاوره و ارتباطات) و شایستگی روان شناختی(سازگاری، همکاری، وفاداری، مسئولیت پذیری)باشد.

 

    1. اشمیت(۲۰۱۰)[۳۴]، نیز شایستگی استادان را شامل چهار شایستگی اصلی: دانش حرفه­ای، عقاید و ارزشها، انگیزش و خودتنظیمی می­داند.

 

    1. اوگینکو(۲۰۱۱)[۳۵]، شایستگی استادان را به سه دسته شایستگی­های کلیدی، اساسی و ویژه طبقه بندی کرده است.

 

    1. وانگ یی(۲۰۰۶)[۳۶]، بیان می­ کند که شایستگی استادان شامل تفکر منطقی، برقراری ارتباط، موفقیت مداری، روابط فردی، کسب اطلاعات، مسئولیت پذیری و خلاقیت و نوآوری است.

 

    1. کیویان و کین(۲۰۰۹)[۳۷]، مدلی برای شایستگی استادان ارائه کردند که بر اساس آن شایستگی استادان به چهار دسته: شایستگی فردی، شایستگی آموزشی، شایستگی همکاری، شایستگی پژوهشی تقسیم می­ شود.

 

    1. سیلوی پرز و جکیوس ساری(۲۰۰۵)[۳۸]، معتقدند که یک معلم تربیت بدنی خوب معلمی نیست که در رشته­ های ورزشی مختلف مهارت کافی داشته باشد بلکه او در وهله اول باید از دانشی عمیق و کامل درباره تدریس برخوردار باشد.

 

    1. رولفس و ساندرس(۲۰۰۷)[۳۹]، درباره شایستگی استادان مولفه­های زیر را برای تعریف شایستگی مناسب می­دانند: دانش استاد-رفتار استاد-تفکر استاد-شخصیت استاد-تصمیم گیری-کنترل موثر فعالیت­های یادگیری دانشجویان.

 

    1. آنجوس سیلوا(۲۰۱۰)، بیان می­ کند که شایستگی­های استادان یکی از مهمترین مسائل مربوط به کیفیت تدریس آنهاست.

 

    1. روان شناسان، شایستگی را محرک، ویژگی یا مهارت برجسته تعریف کرده ­اند که منجر به عملکرد شغلی بهتر می­ شود. مرابیل و ریچارد ( ۱۹۹۷ ) می­گویند که در انتخاب شایسته­ترین­ها باید به توانایی­ها، شاخصهای رفتاری، باورها، ویژگی­های شخصیتی، نگرشها و مهارت­ های افراد توجه شود. (عریضی، ۱۳۸۴).

 

    1. فیلپوت( ۲۰۰۲ ): ترکیبی از مهارت ­ها، دانش ونگرش­های مورد نیاز برای انجام یک نقش بگونه­ای اثربخش.

 

    1. دولت ساسکاچوان( ۱۹۹۸ ): هرگونه دانش، مهارت یا ویژگی شخصی که یک فرد را قادر می­سازد تا عملکرد موفقیت آمیز به نمایش بگذارند را شایستگی تعریف کرده است.

 

    1. منزفیلد( ۱۹۹۹ ): یک ویژگی شخصی که در عملکرد اثربخش یا برتر نتیجه می­دهد.

 

    1. رنکین ( ۲۰۰۲ ): مهارت ­ها و رفتارهایی که سازمانها از کارکنان برای انجام دادن کارشان انتظار دارند.

 

  1. طبق تعریف ارائه شده توسط جامعه بین المللی عملکرد مجموعه دانش، مهارت و نگرشهایی که کارکنان را قادر می­سازد به صورتی اثربخش فعالیت­های مربوط به شغل و یا عملکرد شغلی را طبق استانداردهای مورد انتظار انجام دهند شایستگی نامیده می­ شود.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:49:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم