بررسی مشکلات تولید و توزیع داخلی وخارجی پسته ایران وارائه راهکارهای ... |
شکل میوه (شبیه عدس یا نخود یا پسته کوچک) و نیز بر حسب نوع ضمغی که از آنها استحصال می شود تفاوت می کند. دامنه رویش این نوع درختان عمدتا در سرزمین ایران (در ناحیه کردستان) در دامنه های زاگرس است که در جانب غرب تا سواحل مدیترانه گسترش پیدا می کند. این توضیح بدان جهت ضرورت دارد که تاکیدی بر وجود نداشتن درختان پسته خودرو ( از نوع پسته معمولی) در سرزمین فلسطین شده باشد و در ضمن تاییدی بر وجود درختان بطم و حبه الخضراء به صورت خودرو و در آن نواحی از قدیم الایام تا عصر جانم به حساب آید. در منابع غربی نیز بعضا به این واقعیت که درختان پسته معمولی در سرزمین فلسطین وجود نداشته توجه شده است. در برخی از این منابع گفته شده: عقیده عمومی بر این است که پسته ای که حضرت یعقوب (ع) از آن نام برده همان است که اعراب به آن بطم می گویند. درخت بطم از درختان بومی آسیا صغیر است. این درخت مقارن سالهای نخستین تولید حضرت عیسی (ع) به سواحل مدیترانه ای اروپا منتقل شده است. از درخت بطم تئوفراستوس (Theophrastus) (در منابع اسلامی تاوفر سطس ۳۷۲ تا ۲۸۸ ق م) و پلینی ( در ماخذ اسلامی بلیناس ۳۳ تا ۷۹ م) و جالینوس (۱۲۹ تا ۱۹۹ م) به عنوان یکی از درختان بومی سوریه یاد کرده اند. با وجود این برخی از نویسندگان غربی در نوشته های خویش کوشش دارند که لفظ پسته مندرج در ترجمه های تورات را همان پسته معمولی توجیه کنند و اصرار می ورزند که منظور یعقوب همان پسته معمولی بوده است. برخی از نویسندگان غربی پا را فراتر گذاشته وافسانه ای نیز بریا پیشینه پسته آورده اند تا جنبه اسطوره ای پسته را آب و تاب بیشتری بدهند. آنها می گویند که ملکه سبا (بلقیس) پسته را به عنوان خوراکی بسیار مطبوع استفاده می کرد، و از این میوه نادر- که از سرزمین آشور برایش ارمغان می آوردند- خود ومهمانانش تناول می کردند (شکل ۱) این نوشته ها جنبه تبلیغات تجارتی دارد که عموما برای بازاریابی پسته در امریکا و اروپا تبلیغ می شود، بنابراین اساسی برای این گونه مطالب وجود ندارد.
اظهار نظر متاخران در مورد منشا درختان پسته
در مورد مبدا اصلی درختان پسته در منابع متاخر اظهار نظرهای متفاوتی شده است در این منابع سرزمینهای بسیاری به عنوان رویشگاه اصلی اولین درختان پسته معرفی می گردد در برخی از این منابع از سرزمینهایی با اسامی آسیای مرکزی، خاورمیانه، خاور نزدیک، به عنوان مبدا اولیه درختان پسته یاد می شود، در حالی که از یک یا چند سرزمین به عنوان خاستگاه اولیه درختان پسته نام برده می شود، از جمله نام ایران، افغانستان، ترکستان، آسیای صغیر و سوریه (شام) وفلسطین ذکر می گردد. پاره ای هم سواحل مدیترانه ومخصوصا کرانه های شرقی این دریا را مبدا نخستین درختان پسته معرفی کرده اند. به طور کلی سرزمینهای فوق در قاره آسیا ودر فاصله بین کرانه رود جیحون (در شرق) تا سواحل دریای مدیترانه (در غرب) به مسافت حدود ۶۰۰۰ کیلومتر قرار گرفته و بین ۳۲ تا ۴۰ درجه عرض شمالی واقع شده است. در اینجا بدوا به پاره ای از نظریه های فوق اشاره می شود وسپس نتایجی در مورد مبدا اولیه درختان به دست داده می شود:
کارادووو (دانشمندان فرانسوی) می گوید پسته بومی ایران و عربستان و سوریه است.
در دایره المعارفها نظریات مختلفی ابراز شده: در دایره المعارف بریتانیکا پسته بومی ایران معرفی شده است. در دایره المعارف امریکانا از آسیای غربی، در لاروس از آُسیای صغیر، در دایره المعارف فارسی خاورمیانه و نواحی مدیترانه، در المنجد از ترکستان، به عنوان منشا درخت پسته یاد شده است.
نویسندگان ایرانی نیز در باب مبدا پسته اظهار نظرهای متفاوتی دارند. برخی سابقه پسته را در ایران چهار هزار سال دانسته. برخی موطن اصلی آن را حدود افغانستان و ایران و ترکیه می دانند، و بعضی انتقال آن را (از کشورهای آسیایی مزبور) به اروپا مقارن تولد مسیح دانسته اند. عده ای هم سابقه پسته را در ایران پنجهزار سال و در قزوین ۱۶۰۰ سال، و در اردکان ۳۰۰ سال نوشته اند، و می گویند در ۱۲۰۰ سال قبل پسته از ایران توسط اعراب به ایتالیا برده شده است.
بر تولید لوفر (ایران شناس آمریکایی که پیرامون مبادلات فرهنگی ایران و چین پژوهش داشته) در باب برخی از میوه ها و رستنیهای بومی ایران نظریاتی دارد. او که تحقیقات خود را به سال ۱۹۲۶ م منتشر کرده از جمله در مودر پسته چنین اظهار داشته که پسته از ادوار باستان در زندگی ایرانیان حائز اهمیت فراوان بوده است. مطابق نظر او نام درخت پسته در السنه یونانی ولاتین و سایر اروپایی و نیز در السنه عربی و ترکی و روسی و ژاپنی و غیره
ماخوذ ازوجه تسمیه ایرانی این درخت است که طی ادوار مختلف به ملل دیگر معرفی شده نام این درخت در پارسی قدیم پیستاکا و در پارسی میانه (پهلوی) پیستاک بوده که در فارسی متاخر پسته تلفظ شده است. لوفر با توجه به دامنه پراکنش درختان پسته خودروی در ایالت خراسان تاریخی متذکر می شود که درخت پسته معمولی بومی نواحی سغدیان (سغد) و خراسان است که در قلمرو و فرهنگی ایران قرار داشته، و هنوز هم درخت پسته در ترکستان روسیه ۰بخشی از سرزمین خراسان در دو سوی جیحون) دارای اهمیت زیاد است.
مرحوم خانلری نیز نظر مشابهی دارد. او ضمن پرداختن به ریشه لغوی برخی از رستنیها که مبدا ایرانی داشته ونام آنها به السنه دیگر راه یافته است می گوید : (این نکته آشکار است که بسیاری از گیاهان و گلها و درختان نخست در یک ناحیه از کره زمین وجود داشته و از آنجا به نواحی دیگر نقل شده است در این حال غالبا نام اصلی گیاه یا گل یا درخت یا میوه از زبان مردم سرزمین اصلی آنها به زبان مردم کشورهای دیگر داخل شده و با اندک تغییر صورت رواج یافته است). دکتر خانلری سپس به لفظ فارسی پسته عطف توجه می دهد که کلمه پسته از آن مردم نواحی شمالی خراسان بوده است. به اعتقاد او پسته از نباتات و میوه های خاص ناحیه سغد و شمال خراسان بوده است وهنوز در آن ناحیه از نباتات اصلی شمرده می شود. اظهار نظر خانلری مبتنی بر همان نظریه بر تولدلوفر است.
پروفسور گیرشمن معتقد است که اولین درختان پسته در عصر هخامنشیان به حلب برده شده است. او در واقع سابقه پرورش درختان پسته در نواحی ساحل شرقی مدیترانه را تلویحا تا آن روزگار کشانیده است. یکی از دانشمندان تونسی در باب چگونگی انتقال درختان پسته و برخی رستنیهای ایرانی به سواحل افریقایی مدیترانه می گوید که کشتنیهای ایران در دو عصر به تونس راه یافته است: تخست به روزگار فنیقیها، که انرا و سیب و سبزیا به تونس آمد. دوم در عصر مهلبیها (سلسله حکومتی که به سال ۱۵۶ هق قدرت گرفت) و اغالبه (سلسله دیگری که به سال ۱۸۵ ه ق پا گرفت) که برای نخستین بار در تاریخ شهرهای ساحلی مدیترانه مرکبات (یعنی نارنج و لیمو) به این منطقه وارد شد. همچنانکه آلبالو و گیلاس و درختان میوه دار جنگلی مانند گردو و پسته و فندق و شاه بلوط ازمغان ایران است.
این بود نظر عده ای از دانشمندان درباره مبدا پسته یا جابه جاییهایی که در مورد درختان آن انجام شده است برخی از این نظرها مبتنی بر مطالعه دقیق نیست، بعضی نکات ابهام آمیز دارد یا بخشی از واقعیت را در بر دارد: (الف) آن دسته از اظهار نظرهایی که مبدا درختان پسته را سرزمینهای سوریه و آسیای صغیر و فلسطین یا به طور کلیتر سواحل مدیترانه معرفی کرده اند درتایید نظر خویش ماخذی مستند ارائه نمی دهند. اگر نظریه های آنان به استناد نوشته پلینی باشد باید گفت پلینی به وجود درختانی با نام عمومی پسته ( و نه پسته معمولی) در آن نواحی اشاره کرده است. همان طور که قبلا نیز اشاره شده پلینی به درختان دیگری از خانواده درختان پسته توجه داشته است، درختانی که در لسان عربی تحت اسامی بطم و حبه الخضراء و در فارسی به نامهای بان وبنه یا سقز و خنجوک معروف شده است. بنابراین منظور پلینی از ادوار تاریخی گزارشی دال بر وجود درختان پسته معمولی به صورت خودروی در سرزمینها مزبور ارائه نشده است. در حالی که از وجود درختان بطم یا حبه الخضرا در ارتفاعات و دامنه های سرزمینهای فوق گزارش مستند در دست است و امروز نیز از این درختان به صورت خودرودر آن نواحی موجود است. (ب) دسته دیگری، از سرزمینهای ایران وافغانستان و ترکستان به عنوان مبدا درختان پسته یاد کرده یا تحت اصطلاح جغرافیایی کلیتری از آسیایی مرکزی به عنوان منشا این درختان نام برده اند. این دسته بدون توجه به قلمرو فرهنگی و سیاسی وتاریخی ایران طی ادوار گذشته، با توجه به مرزهای سیاسی جدید اظهار نظر کرده اند. در حالی که وقتی صحبت از مباحث مدنی ادوار پیشین باشد نمی توان وجه تسمیه های جغرافیایی و سیاسی کنونی را مبدا و ملاک قرار داد ودر دیگر این دسته از دانشمندان همان نظر لوفر و خانلر را به گونه ای دیگر بیان کرده اند که حاوی بخشی از واقعیت منشا کلمه ایرانی پسته و مبدا درخت آن و همچنین جابه جاییهای تاریخی درختان پسته است.
نتیجه گیری درباره مبدا درختان پسته و نخستین مواضع پرورش آنها
قدر مسلم آن است که شناخت اولیه انسان از پسته پس از ملاحظه درخت خودروی آن صورت گرفته. بنابراین مبدا اولیه درختان محدوده سرزمینی است که رویشگاههای طبیعی پسته در آن واقع بوده است مطابق مستندات تاریخی و موجود در چنین محدوده ای در قلمرو و فرهنگی ایران بوده که در شمال شرقی آن استقرار یافته است. سرزمینی که بعدها پارت و فرهنگی ایران بوده که در شمال شرقی آن استقرار یافته است. سرزمینی که بعدها پارت و سپس خراسان نام گرفته، رویشگاه اصلی و اولیه درختان پسته است. حد غربی دامنه رویش درختان پسته تا نواحی نیشابور و حد شرقی آن تا نواحی بلخ و در دو سوی جیحون بوده است در این فاصله جنگلها و توده های درختی و تک درختان پسته از دورترین ادوار تاریخ موجود بوده و گزارشهای مستندی نیز درباره آنها باقی مانده است. گذشت زمان و حوادث طبیعی و مخصوصا ویرانگریهای انسانی ضایعات فراوان سنگینی بر پوشش جنگلی درختان پسته در این نواحی وارد کرده با این همه بقایای آنها بر جای مانده است. بقایای موجود و نیز مستندات تاریخی فراوان محدوده نسبتا دقیق دامنه پراکنش درختان پسته را معلوم می دارد. همین محدوده مبدا اولیه درختان پسته جهان بوده وکلمه ایرانی پسته از گویش اهالی این محدوده اخذ شده و همراه با معرفی محصول پسته به اقوام و ملل دیگر به زبانهای آنها راه یافته است.
مستندات موجود نشان می دهد که درختان پسته در عصر هخامنشیان اهلی نشده و بجز در محدوده مزبور درخت پسته در هیچ موضعی نبوده است. بنابراین در ادوار باستان پسته صادراتی ایران منحصرا از قلمرو و فوق بوده است. گفته گیر شمن در مورد انتقال درختان پسته به حلب یا نواحی ساحلی مدیترانه مبتنی بر سندی نیست. اگر هم هخامنشیان پسته را به آن نواحی برده اند، این پسته محصول سرزمین پارت در قلمرو و آنان بوده است که به عنوان یک خوراکی مطبوع نیرو بخش و استراتژیک (کم حجم و سرشار از مواد و ترکیبات غذایی) از آن مصرف می کرده اند.مسلما آشنایی ملل دیگر با پسته از طریق صادرات همین محصول بوده و آنها تا قرنها بعد درخت پسته را در اختیار نداشته اند. در منابع عهد باستان نیز، چنان که خواهد آمد، سخنی از پرورش درختان پسته در هیچ موضعی از جهان نرفته مگر آنکه در منابع پهلوی به پسته گرگانی اشاره شده است.
گزارشی در دست نیست که موید پرورش درختان پسته در نواحی شمال شرقی قلمرو و فرهنگی ایران باشد. به عبارت دیگر پرورش اولین درختان پسته در نواحی محدوده دامه پراکنش درختان پسته خودروی انجام نشده، بلکه در نواحی مجاور آن چنین اقدامی صورت گرفته است. اصولا وجود درختان پسته خودروی با محصول فراوان به خودی خود هر گونه اندیشه برای پرورش درختان پسته خودروی با محصول فراوان به خودی خود هر گونه اندیشه برای پرورش درختان را از اهالی سلب کرده وانگیزه ای برای پرداختن به چنین اندیشه برای پرورش درختان پسته را از اهالی سلب کرده وانگیزه ای برای پرداختن به چنین اقدامی باقی نگذاشته است. ناصر خسرو که خود اهل قبادیان ( از توابع شمال شرقی بلخ) از نواحی پسته خیز خراسان در آن سوی جیحون بوده در قرن پنجم صریحا به این واقعیت شاره کرده است او ضمن بازدید از شهر تون (فردوس کنونی) وبا مشاهده درختان پرورش یافته بسیار در آن ناحیه می گوید: (در شهر درخت پسته بسیار بود در سرایها، و مردم بلخ و تخارستان پندارند که پسته خربزه کوه نروید و نباشید) بنابراین پرورش درختان پسته در نواحی غربی خراسان انجام شده است. به اعتقاد نگارند این اقدام در عصر پارتها یا اوایل دوره ساسانیان در نواحی مستعد ایالت پارت (خراسان) در حد فاصل نواحی شرق و جنوب شرقی گرگان تا ناحیه سبزوار، به جانب نواحی جنوبی نیشابور تا ناحیه قستان صورت گرفته است. انتقال درختان پسته به سایر نواحی پسته خیز ایران و سایر مناطق جهان بعد از اسلام انجام شده که در این میان ناحیه قم قدیمترین مناطق است که سابقه آن تا حدود نیمه قرن اول هجری می رسد. مستندات تاریخی و سوابق مکتوب هر یک از نقاط و مناطق پسته خیز ایران وسایر نواحی جهان در بخش دوم به تفصیل آمده است. مطابق این مستندات سوابق کاشت درختان پسته در تمامی این نقاط و مناطق به بعد از ظهور اسلام مربوط می شود و مبدا اولیه درختان آنها نواحی غربی خراسان و ناحیه قم بوده است. در جابجایی درختان پسته وفرهنگ باغبانی آن عنصر مسلمان ایرانی نقش اصلی را داشته و در این میان جریانهای شیعی (که همواره تحت پیگرد و تعقیب و تبعید بوده) بسیار موثر بوده اند.
تا جایی که اکثر نواحی تبعید و گریز ایرانیان در سرزمینهای شام و تونس به کانون این جریانها بدل شده و در برخی از نقاط تمرکزشان (متناسب با شرایط اقلیمی) کاشت درختان پسته و دیگر مزروعات و میوه های بومی قلمرو فرهنگی ایران آغاز شده و اسامی پارسی (پهلوی) این گونه رستنیها یا وجوه تعریبشان تداول پیدا کرده است. برای اثبات این نظر با توجه به مستندات موجود باید: اولا به مروری اجمالی بر پیشینه مستند و مکتوب نقاط و مناطق پسته خیز ایران و سایر نواحی جهان (که ارائه مستندات و شرح مبسوط آنها در بخش دوم آمده است) پرداخت. ثانیا از جریانهایی که در مهاجرتهای عادی یا جبری ایرانیان به سواحل مدیترانه طی قرون مقدم هجری موثر بوده، در حد یک اشاره گذشت، ثالثا با انطباق دادن زمان و مکان تقریبی کاشت و پرورش درختان پسته، با کانونهای تجمع ایرانیان و ادوار جابه جایی آنها به نتایج مورد نظر رسید ومبدا تاریخی انتقال درختان پسته را در هر یک از نقاط و مناطق معلوم کرد:
الف) در عصر ساسانیان پسته گرگانی به لحاظ مرغوبیتش شهرتی داشته که در منابع پهلوی (پارسی میانه) به آن تصریح شده است. این پسته محصول باغستانهای ناحیه جاجرم بوده که بارکده گرگان به حساب می آمده است. در جنوب این ناحیه پسته زارهای انبوه سبزوار گسترش داشته که طی اتراق زمستانی یک اردوی صد هزار نفری سپاهیان غزنوی به مصرف سوخت وساز رسیده و برای سوخت سال بعد به غزنین حمل شده است. در راستای جنوبی این ناحیه قهستان قرار دارد که سابقه کاشت درختان پسته آن قدیمی و در شهر تون قدیمیتر است. هر سه ناحیه فوق در غرب ایالت خراسان (پارت) قرار دارد که نزدیکترین نواحی به مناطق رویش طبیعی درختان پسته خراسان است. بنابراین نخستین مواضع پرورش درختان پسته جهان محدود به همین نواحی است. احتمالا پسته زارهای بسیار انبوه ناحیه سبزوار پیشینه طولانیتری داشته، اما تحت تاثیر آوازه پسته گرگانی معروفیتی پیدا نکرده است. همچنین محتمل است به سبب عدم عبور راه ری به خراسان از ناحیه سبزوار در ادوار باستان تا قرن سوم هجری موجب توقف شهرت پسته سبزواری در ناحیه باشد، به خصوص که راه ری به خراسان از گرگان و جاجرم می گذشته و به طوس می رفته است.
مطابق مستندات بعد از نواحی مذکور با سابقه ترین مناطق پرورش درختان پسته ناحیه قم است که در سال ۳۴۰ میزان محصولش توصیف شده و درختان پسته آن مشمول مالیات شده است. با این اوصاف پرورش درختان پسته در این شهر مقارن ظهور اسلام بوده است. سابقه مکتوب و آوازه پسته نواحی سمنان و دامغان و قزوین کمتر بوده و اولین گزارش مربوط به قرن هفتم هجری است بنابراین آغاز کاشت درختا پسته در این نواحی به حدود قرن پنجم می رسد. در ایالت کرمان از یک گزارش استثنایی که اشاره به وجود درخت پسته در جیرفت در اواخر قرن هفتم دارد. بگذریم پیشینه اش از قرن ۱۲ هجری فراتر نمی رود. در ایالت فارس نیز یک گزارش مکتوب وجود مقادیری غیر قابل تصور پسته و بادام و گردو در باغ شاهی شیراز را در عصر شاه عباس بیان می کند. سابقه مستند پسته کاری در نواحی یزد و اردکان واصفهان و نائین ونطنز واردستان و کاشان متجاوز از ۳ تا ۴ قرن نیست. طی دو گزارش قدیمی از غربیان به محصول پسته صادراتی ملایر وپسته عالی ایذه اشاره شده است پرورش پسته در این دو ناحیه بعید می نماید که بعدا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
در خارج از قلمرو فرهنگی ایران با سابقه ترین نواحیی که به داشتن محصول پسته در منابع اسلامی وصف شده، سواحل افریقایی مدیترانه و به ویژه سرزمین تونس است اول بار مقدسی (جغرافیانویس دقیق قرن ۴ ه) ضمن ارائه گزارشی از تونس است. اول بار مقدسی (جغرافیانویس دقیق قرن ۴ ه ق) ضمن ارائه گزارشی از تونس، در باب محصولات آن نواحی می گوید: از افریقا روغن و پسته و زعفران و بادام و …خیز) و توضیح بیشتری نداده است. اما گزارشهای قرن هشتم پرورش درختان پسته را در نواحی زاب و قفصه بیشتری نداده است. دیگر جغرافیانویسان قرن چهارم نیز اشاره ای به محصول پسته در آن نواحی ندارند، اما گزارشهای قرن هشتم پرورش درختان پسته را در نواحی زاب و قفصه و شهر بندری قابس در سرزمین تونس تایید می کنند. گزارشی مقدسی مربوط به عصر حکومت خلفای قابس در سرزمین تونس تایید می کنند. گزارشی مقدسی مربوط به عصر حکومت خلفای فاطمی است که از یک قرن پیش از آن تونس را تسخیر و قیروان را مرکز حکومت خویش کردند و سپس (جمیع سواحل شمالی افریقا را، که از مصر تا محیط اطلس را شالم می شد و دو جزیره طقلیه (سلسبیل) و سردانیه (از جزایر ایتالیا در جنوب کرس) ضمیمه این ممالک شد به سال ۳۶۲ بنای شهر قاهره را به پایان بردند ومرکز خلاقیت قرار دادند. بعد از تونس سرزمین شامل قدیمیترین مناطق کاشت درختان پسته است که پیشینه مکتوب آن در منابع اسلامی ثبت شده، نظریه گیر شمن در مورد انتقال درختان پسته در عصر هخامنشیان به جلب همان طور که اشاره شد صحیح به نظر نمی رسد، زیرا جغرافیانویسان اسلامی قرن چهارم حتی (و از جمله مقدسی که خود اهل بین المقدس در همان نواحی است) اشاره ای به محصول پسته نواحی حلب و به طور کلی سرزمین شام نکرده اند. احتمالا اولین گزارش در این مورد مربوط به سال ۴۴۰ و از آن ناصر خسرو است. انتقال درختان پسته به جزیره سیسیل نیز در عصر خلفای فاطمی صورت گرفته که عنصر ایرانی در آن نقش داشته است. سابقه کاشت درختان پسته در جزیره قبرس و نواحی جنوبی آسیای صغیر (در دیار بکر و مرعش وقاضی عین تاب و سیرت) در منابع اسلامی به دست نیامد. با وجود این گمان نمی رود سابقه مکتوب این اقدام به نواحی فوق (در صورتی که در جایی ثبت شده باشد) از قرن دهم هجری فراتر رود. تمرکز برخی از جماعات شیعی در این نواحی یا تردد زائران شیعی از نواحی مزبور احتمالا در این جابه جایی تاثیر داشته است. سابقه کاشت درختان پسته در قاره امریکا واسترالیا مربوط به قرن حاضر است که مبدا اصلی آن کرمان بوده است.
ب) با توجه به شرح فوق باید به جریانها و آمد وشدهایی که بین نواحی پسته خیز خراسان با سایر از جریانهای سیاسی و مذهبی پایه ریزی شده یا شکل گرفته است که پیامدهای بس مهمی در زمینه جابه جایی فرهنگها داشته است. ایرانیان در جریان انتقال بسیاری از رستنیها و میوه ها و درختان بومی ایران و نیز روش های آبیاری و زراعت و فرهنگ نوغانداری به سواحل مدیترانه نقش اساسی و فعالی داشتند. ایرانیان با روی کار آمدن امویان در شکل گیری جریانهای مقاومت علیه آنان نقش اساسی داشه و طی پنج قرن این جریانها بین خراسان و سواحل مدیترانه برقرار بوده است یکی از نکات بسیار مهم در این جریانها و آمد و شدها که به بحث حاضر (یعنی انتقال کلمه پارسی پسته به سایر زبانها و به خصوص انتقال درختان پسته و فرهنگ باغبانی آن) مربوط می شود، انطباق مواضع یا کانونها اصلی این جریانها با مراکز مهم پسته کاری پراکنده در محدوده مزبور است از این مراکز بجز نخستین مواضع پرورش درختان پسته در خراسان (جاجرم وسبزوار و قهسان) بقیه مناطق پسته خیز ایران و سایر نقاط جهان پیشه ای مرتبط با جریانهای قرن اول تا قرن ششم هجری دارند.
با ظهور دین مبین اسلام و سقوط تیسفون ایرانیان به سرعت پذیرای دیانت نوین شدند و با پذیرش شرایع اسلام توانایی های علمی و عملی خویش را در تمامی زمینه های فرهنگی و مدنی ( با همه پشتوانه کهن و معتبری که داشت) صمیمانه در اختیار دیگر امم اسلامی قرار داده و نقش اساسی و بس مهمی در پایه ریزی تمدن نوپای اسلامی برعهده گرفتند. در بادی امر محدوده ایفای این نقش در قلمرو فرهنگی ایران ساسانی قرار داشت که غالبا زبان پارسی وسیله بیان مقاصد بود. مثلا انتقال فرهنگ آبیاری به اعراب و برخی امم اسلامی در ناحیه بصره در داخل همین قلمرو انجام گرفت. ایرانیان مسلمان در زمان عمربن خطاب تجارب شبکه آبیاری مرغاب مرو به خراسان را در ناحیه بصره بر روی دجله منتقل کردند و حتی نام پارسی مرغاب را به یکی از نهرهای احداثی این شبکه دادند. در نامگذاری برخی از انهار دیگر شبکه بصره نیز واژه های پارسی به کار بردند. بنابر این تسری فرهنگ ایرانی ابتدا در قلمرو ساسانی یاسرزمینهای شرقی فتوحات اسلامی صورت گرفت وآشنایی امم اسلامی به ویژه عرب با ابعاد فرهنگی ایرانی و اسامی پارسی پدیده های مدنی در این نواحی آغاز شد والبته استمرار یافت. اما با روی کار آمدن معاویه به سال ۴۱ هجری جریان انتقال فرهنگ ایرای به سایر امم سرعت ودامنه مضاعفی پیدا کرده، زیرا جماعاتی کثیر از ایرانیان در نواحی دمشق اسکان جبری یافتند. از همین جا تسری فرهنگ ایرانی آغاز ومعرفی محصول پسته و دیگر مزروعات بومی ایران و پدیده های فالحتی با نامهای پارسیشان در سواحل شرقی و دیگر سواحل مدیترانه به اندازه ای بوده که یعقوبی در اواخر قرن سوم می گوید: « اهالی شهرهای اطرابلس وجبیل وصیدا و بیرون همه شان قومی از پارسیان اند که معاویه بن ابی سفیان آنان را بدانها منتقل ساخته بود.» علاوه بر این مطابق نوشته یعقوبی ایرانیان را در شهر اطرابلس . در همین عصر مردم بعلبک نیز ایرانی واهالی شهر عرقه از نواحی دمشق قومی از پارسیان وقومی از عرب توسط یعقوبی گزارش شدهاست. به نوشته یعقوبی مردم شهر طبریه قومی از اشعریان بوده اند. از جانب دیگر در دهه های مقدم هجری از همین قوم اشعریان عرب در ناحیه پسته خیز قم نزول کرده و صاحب قدرت واعتباری شدند. به طوری که به سال ۸۹ قم را از اصفهان تفکیک و آن را کوره مستقل کردند. جالب است که در سال ۴۳۹ ناصر خسرو می گوید مردمان طبریه شیعه باشند و متذکر می شود که شهر صور مردمانش بیشتر شیعه اند.
در دوره یزد وقایعی سخت پیش آمد وخونریزیهای فراوان صورت گرفت که منجر به آمد و شدهای بیشتر ایرانیان به خصوص طرفداران آل ابوطالب به نواحی دمشق شد، زیرا علاوه بر مواضع متبرک پیشین زیارتگاههای دیگری در آن نواحی به وجود آمد که به تمرکز ایرانیان درآن نواحی کمک کرد. وآمد و شدهایی را به ایران ومخصوصا خراسان پیش آورد وجریانهای مقاومت شیعی را سازمان بخشید و شورشهایی نیز در شام به وجود آورد. فشار وظلم معاویه و یزید بر ایرانیان باعث شده که گروه های کثیری به سواحل افریقایی مدیترانه ومخصوصا سرزمین تونس مهاجرت کنند. کثرت و نفوذ ایرانیان تا آنجام ارتقا پیدا کرد که حکومت رستمیان را به سال ۱۴۴ در شهر تاهرت سازمان دادند و ۵/۱ قرن بر آن نواحی استیلا داشتند. در همان عصر انبوهی از سرزمین پسته خیز خراسان در نواحی تونس پراکنده بودند. خراسانیان در شهر کهن باغایه کثرتی پیدا کرده و به همراه جماعتی از باقیمانده رومیان جمعیت این شهر را تشکیل می دادند. از سوی دیگر قیام زیدبن علی علیه بنی امیه به نتیجه نرسید و با کشته شدن او به سال ۱۲۱ فرزندش یحیی به سال ۱۲۶ به ناحیه پسته خیز سبزوار نزول کرد. مطابق روایت الحاکم در قرن چهارم نوه زیدبن علی مقتول ومدفون در نیشابور به مسجد سلطان علوی شهید بوده است. بنابر این جریانهای شیعی درنواحی نیشابور و سبزوار تمرکز داشته است.
طبیعی است ایرانیان مستقر در نواحی ساحلی افریقا وشامل روابط فرهنگی و قومی خویش را باآمد و شدهای مکرر به ایران حفظ کرده و با جریانهای مقاومت در وطن خویش ارتباط داشتند. نیرومندترین این جریانها به طرفداران ازآل ابوطالب وعمدتا در خراسان متمرکز بوده واز همانجا تحت رهبری ابومسلم خراسانی به نتیجه رسید، که حاصل آن نصیب آل عباس شد. عباسیان نه تنها به ابومسلم و جریانهای مقاومت ایرانی بلکه با آل ابوطالب خیانتها کردند. با کشته شدن ابومسلم خراسانی جریانها اوج مجددی گرفت ومقاومتهای شیعی دامنه دارتر شد، به طوری که هارون الرشید به منظور سرکوبی آنان دوبار به خراسان سفر کرد ومامون رابه مرو گمارد. مامون تظاهر به تشیع کرد و برای جلب آل ابوطالب و خشنودی ایرانیان اقدامات دیگری به عمل آورد تا شاید منجر به کندی یا توقف جریانها شود. از جمله محمدبن دیباج که به سال ۲۰۰ در مدینه قیام کرده بود و همچنین حضرت امام رضا را با دعوتی احترام آمیز به مرو فرا خواند. بعدا مراقدآن دو در گرگان و اسناباد طوس زیارتگاه و مخصوصا مشهد ازمراکز عمده تجمع و تمرکز جریانهای شیعی شد. مقارن همین ایام اولاد۰اسماعیل در مدینه تحت پیگرد قرار گرفته و به قول جوینی: « اولاد اسماعیل متواری شدند واز مدینه برفتند برجانب عراق وخراسان و بعضی بر جانب مغرب ». پس از این فرار یک جریان شیعی فعال دیگر درجنوب ایران در حدود ۲۵۰ هجری شکل گرفت و از آنجا به بحرین وکوفه سپس به شهر سلیمه در ناحیه حمص شام سرایت و مرکزیتی پیدا کرد، و از آن جا به تونس مرکزیتش انتقال یافت، و دولت خلفای فاطمی در آنجا ایجاد شد که سرزمینهای سواحل شمالی افریقا و جزیره سیسیل راتصرف و تا ۵۶۷ هجری خلافت کردند.
جریانهای اسماعیلی افریقا بانواحی شام و مجموعا با اسماعیلیان ایران روابط مستحکمی برقرار کرده بودند. در واقع آمد و شدهای ایرانیان تبعیدی در قرن اول و دوم که به فراموشی می رفت در قرن سوم توسط جریانهای اسماعیلی تجدید شد. مسیرهای ارتباطی بین اسماعیلیان ایران و سواحل مدیترانه طی قرن سوم و چهارم و پنجم همان مسیرهای قدیمی وکم و بیش منطبق بامسیری است که ناصر خسرو در سفر هفت ساله اش ازناحیه پسته خیز خراسان تا سواحل مدیترانه طی کرده است. ناصر خسرو از پرورش درختان پسته در نواحی شام یاد کرده واز پرورش درختان پسته در قهستان در ناحیه تون سخن گفته اما ضمن عبور از نواحی دامغان و سمنان و قزوین اشاره ای به درختان پسته در این نواحی نکرده است. حدود نیم قرن قبل از سفر ناصر خسرو به شام و سواحل افریقایی مدیترانه یک جریان مذهبی دیگر در نواحی دمشق و لبنان با نام دروزیه پیدا شد که به اعتقاد محمد بن اسماعیل درزی که گفته اند ایرانی الاصل بود با همدستی حمزه بن علی زوزنی موجودیت یافت و نام درزی پارسی یا دروزی گرفت و برخی خانواده های دروزی نام ایرانی داشتند. حسن صباح نیز ربع قرن بعد از ناصر خسرو آمد و شدهایی بین خراسان و سواحل مدیترانه تا دربار خلفای فاطمی داشته وهمین مسیرها را طی کردهاست. او در بازگشت ازنزد فاطمیان به سازماندهی مجدد اسماعیلیان در نواحی قهستان و گرگان پرداخته و در سایر نواحی به تبلیغ ودعوت دست زده است که به قول جوینی آن را دعوت جدیدی خوانند». او سه سال در دامغان اقامت کرده و به سال ۴۸۳ بر الموت قزوین مسلط شد. تااین تاریخ از پرورش درختان پسته در نواحی دامغان و قزنی گزارش نشده است.
ج- غرض از شرح فوق تتبع در مذاهب و جریانهای سیاسی مذهبی دو قرن اول هجری و پیگیری آنها تا پایان قرن چهارم نبود، حق یا ناحق بودن این جریانها نیز مقوله دیگری است که دانشمندان خارجی وایرانی تحقیقات فراوانی در زمینه فلسفه دینی و سیاسی وغیره این جریانها به عمل آورده اند.اما ناگفتنی و نکات مکتوم فراوانی را درباره پیامدهای مدنی این جریانها بر جای گذاشته اند. لاجرم باید شرحی که زمینه تبیین چگونگی جابجایی پسته ( و البته بسیاری از پدیده ها و رستنیهای ایرانی دیگر) را فراهم کند، نقل می شود. حاصل سخن و نتیجه ای که از شرح فوق گرفته می شود از این قرار است:
۱- در منابع باستانی به وجود درختان پسته معمولی در سوریه و سواحل شرقی مدیترانه اشاره ای نشده، اما از وجود درختان بان یا بطم تحت نام عمومی پسته سخن رفته است. سریانیها نیز به میوه درختان بان، به لحاظ شباهتش با پسته بستقی می گفته اند. قطعا آشنایی مردمان آن نواحی با محصول پسته معمولی، و مفهوم واقعی کلمه پارسی پسته، بعد از اسلام و پس از استقرار ایرانیان در قرن اول هجری در آن مناطق صورت گرفته است. سرزمینهای مزبور که بپیش از اسلام در قلمرو رومیان قرار داشته، موجب این اشتباه شده که برخی از دانشمندان معاصر گمان برند کلمه پسته ماخوذ از زبانهای آرامی و سریانی یا لاتین یا یونانی است. این اشتباه به منابع لغت و متون علمی وادبی فارسی عصر حاضر نیز راه یافته است.
۲- منابع باستانی به وجود درختان پسته معمولی در سوره و سواحل شرقی مدیترانه اشاره ای نشده اما از وجود درختان بان یا بطم تحت نام عمومی پسته سخن رفته است. سریانیها نیز به میوه درخت بان، به لحاظ شباهتشان با پسته بستقی می گفته اند. قطعا آشنایی مردمان آن نواحی با محصول پسته معمولی، و مفهوم واقعی کلمه پارسی پسته، بعد از اسلام و پس از استقرار ایرانیان در قرن اول هجری در آن مناطق صورت گرفته است سر زمینهای مزبور که پیش از اسلام در قلمرو رومیان قرار داشته، موجب این اشتباه شده که برخی از دانشمندان معاصر گمان برند کلمه پسته ماخوذ از زبانهای آرامی وسریانی یا لاتین یا یونانی است. این اشتباه به منابع لغت و متون علمی وادبی فارسی عصر حاضر نیز راه یافته است.
۳- پیش از اسلام به جز در نواحی غربی خراسان (جاجرم و سبزوار و قهستان) کاشت درختان پسته معمول نبوده است. ناحیه قم نخستین موضع کاشت درختان پسته بعد از اسلام است. جریانهای مخالف امویان به خصوص شیعیان در معرفی محصول پسته به مسلمانان نواحی شام و تونس نقش اساسی داشته و این محصول را به عنوان یک تحفه مهم به آن نواحی برده اند. (همان طور که بادام و زعفران را به آن نواحی برده اند)
۴- پسته یک خواراکی معمولی نیست. از اکثر خوراکیها مواد وترکیبا حیاتبخش آن بیشتر و درجه فساد پذیری آن کمتر و تحت هر شرایطی قابل حمل و استفاده بوده و خلاصه یک غذای کامل ومطبوع و کم حجم ونیرو بخش واستراتژیکی است. به همین جهت پارتها در جنگ و گریزهایشان آن را همراه داشته اند. به پیروی از سنتهای پیشین جریانهای مقاومت ایرانی که همواره تحت پیگرد امویان وعباسیان وسلاطین محلی دیگر بوده اند از این خوراکی استفاده می کرده ودر کانونهای تمرکزشان (در صورت مستعد بودن شرایط اقلیمی) به کاشت آن اقدام کرده اند. ۰در دژ کالیون در ناحیه پسته خیز خراسان یک گروه کوچک ایرانی یک سال در برابر سپاهیان مغولان مقاومت کرد وخوراکی آنه تنها پسته و گوشت خشک بود، راک: بخش دوم) بنابراین کاشت درختان پسته در نواحی شام وسواحل مدیترانه توسط جریانهای شیعی اتفاقی نبوده است. به احتمال زیاد آغاز کاشت و پرورش درختان پسته توسط ایرانیان در حدود قرن سوم هجری است . توسعه کاشت این درختان در این نواحی مربوط به دوره خلفای فاطمی است. آغاز پسته کاری در نواحی شام نیز به همین دوره مربوط می شود.
۵- کاشت نخستین درختان پسته در نواحی سمنان و دامغان و قزوین بر پایی استحکامات اسماعیلیان در این نواحی است که در اواخر پنجم صورت گرفته. علت اینکه در ماخذ به محصول پسته این نواحی طی قرن ششم و اوایل قرن هفتم اشاره نشده.محدود بودن میزان محصول است که آن هم در اختیار صاحیان استحکامات بوده.
نام ارقام پسته رفسنجان در سال ۱۳۳۵ش
تعداد ارقام کنونی پسته در رفسنجان در دهه های اخیر رو به فزونی گذاشته است. این تعدد بیانگر این واقعیت است که باغبانان و باغداران رفسنجانی همواره برای دستیابی به ارقام بهتر با محصول انبوهتر و کیفیت مرغوبتر در تلاش و کوشش بوده اند. تعداد ارقام کنونی بیش از دو برابر ارقام ثلث قرن پیش شده است. بدون تردید توجه و اهتمام پسته کاران در باب حصول ارقام بهتر (از جمیع جهات) ادامه خواهد داشت، بنابراین آیندگان ارقام بسیار متعددی در پیش رو خواهند داشت.
در سال ۱۹۵۶ ویلیام بمبوئر (کارشناس امریکایی در امر پسته) گزارش خود را در باب پسته ایران منتشر کرد: او ضمن یک اقامت نسبتا طولانی در ایران تجارب فراوانی کسب نموده و نیز واقعیاتی از باغبانی و باغداری و تجارت پسته در ایران را در گزارش خویش منعکس کرده است. بمبوئر ارقام مختلف پسته در ایران را در گزارش خویش وصف کرده که به لحاظ اهمیت و قدمت نسبی آن در اینجا نقل می شود.
قرمزو: پسته ای که در سابق بیشتر مورد توجه بوده، درخت این واریته محصولش کم و نامنظم است. به همین دلیل درختانی که با این پیوند بارور بودند غالبا یا قطع شده یا با واریته اوحدی و غیره پیوند خورده اند.
ابراهیمی: (نام یک تولید کننده پسته) این واریته مدتی است که شناخته شده، ولی اخیرا به لحاظ مرغوبیت محصول آن کاشت این رقم توسعه زیادی پیدا کرده است.
ممتاز: (بعضی اوقات با نام خندان از آن یاد می شود) در چند محل به صورت آزمایشی کاشته شده است. دارای خوشه های بزرگ است. چنانچه یخبندانهای بی موقع (دیر) اتفاق نیافتد، همه ساله محصول می دهد. در این صورت تا دانه های پوچ (توخالی) خواهد بود. ممکن است کمبود مواد غذایی و آب یا فقدان گرده مناسب موجب خالی بودن دانه ها باشد (و بتوان با تامین آنها این نقیصه توخالی بودن دانه های پسته را مرتفع کرد) دانه های رقم ممتاز ۲۲ تا ۲۳ بطور معدل یک اونس است.
اوحدی: این واریته در بیست سال اخیر به لحاظ اهمیت و مرغوبیتش توسعه یافته (یعنی از حدود سال ۱۳۱۳ شمسی) و چنانچه یخبندان دخالت سوء نداشته باد همه ساله محصول می دهد. دانه های این رقم بر روی خوشه های بزرگی رشد می کنند. به لحاظ اینکه نسبتا دیرتر به گل می نشیند از خط یخبندانها تا حدودی مصون می ماند. جنش مغز آن مطلوب و نسبت دانه های خندان زیاد است. در نقاطی که دارای خاکهای فقیر و منابع تامین آب کم باشد اندازه دانه ها به نصف تقلیل پیدا می کند و در حدود ۴۰ دانه در هر اونس خواهد بود. احتیاج این رقم به مواد غذایی (کود حیوانی، کود سبز، خاک شوره) بیشتر از سایر ارقام می باشد. دانه های این واریته به هنگام بریان کردن (یا تف دادن) دهان باز می کنند. بعضی این ویژگی را از نظر فروش جالب نمی دانند. این واریته نام خود را از اولین کسی که آن را کاشته اخذ کرده است.
سبز پسته: در نوق کاشته می شود (نوق مجموعه ۷۲ آبادی و در ۵۴ کیلومتری شمال غربی رفسنجان واقع شده است). واریته ای است با پوسته سبز که بر روی خوشه های بزرگی می روید. رنگ سبز آن به تدریج با رسیدن محصول از میان می رود.
سفید پسته: (از محصولات نوق) پوسته و پوست این واریته هردو رنگ کمی دارند. بیشتر پسته صادراتی به امریکا از همین رقم است. چون به نظر می آید که نیازهای غذایی (آب و کود) این رقم از سایر ارقام کمتر است و محصول آن نیز خوب است کاشت آن از مدت زمانی قبل عمومیت پیدا کرده است. هر اونس آن به طور متوسط ۲۲ تا ۲۶ دانه می باشد و این اندازه ای است که غالبا مورد توجه و پسند امریکاییان است.
شستی: این واریته مدت مدیدی است که در رفسنجان معمول بوده اما اخیرا با این وجه تسمیه نامگذاری شده است مخصوصا در نواحی شمالی رفسنجان در حدود قریه فخر آباد (در ۹کیلومتری شمال غربی رفسنجان) به خوبی رشد می کند. در حال حاضر کاشت آزمایشی آن در نوق و نواحی دیگر تحت بررسی است. شکل دانه آن همانطور که از نامش پیداست شبیه انگشت شست انسان می باشد.
واحدی: این رقم درشت ترین واریته محلی می باشد که تابه حال شناسایی شده است؛ به طوریکه هر اونس آن ۱۸ دانه است این رقم بهترین قیمتها را در بازار تهران دارد اما متاسفانه محصول آن کم است و در صورتی که کود و آب کم باشد تعداد زیادی از دانه های آن پوچ یا توخالی می شود.
سایر ارقام نامگذاری شده در رفسنجان و نواحی اطراف آن از این قرار است:
بادامی: احتمالا این رقم سابق بر این عمومیت بیشتری داشته است.
کدویی: این رقم از جنس نامرغوب می باشد.
کرمان (یا کرمانی): این رقم درختان قوی دارد و هرساله محصول می دهد. در نوق عاملی مانع رسیدن محصول آن می شود و قبل از رسیدن دانه های آن می ریزد. این درخت جهت بهره وری و تزیین مناسب است.
رباطی: مغز این واریته دارای پوستی به رنگ قرمز سیر است و دهان آن تا حدودی سیاه به نظر می آید.
راوری: این رقم دانه های کوچکی دارد و نام آن از ناحیه راور واقع در ۱۵۰ کیلومتری شمال کرمان اخذ شده است.
بمبوئر درباره نام ارقام پسته در قزوین و دامغان نوشته است: استفاده از نام واریته در قزوین و دامغان عمومیت چندانی پیدا نکرد است اما اخیرا ارقام خندان (ممتاز) بر روی تعدادی درخت پیوند شده است. در این ناحیه سه واریته دیگر نیز مشاهده شد که عبارت است از: شاه پسند، بقالی و تجارتی.
به طوریکه برآورد شده در حدود ۵درصد محصول پسته دامغان از رقم شاه پسند است و در حدود ۶۰درصد از مجموع محصول پسته دامغان به اندازه ای نامرغوب می باشد که غیر قابل فروش است. با استنباطی که شخصا در یک مسافرت کوتاه به دامغان داشته ام، به نظر می رسد که عمده ترین دلیل نامرغوبی محصول پسته این ناحیه ناشی از نامناسب بودن شرایط اقلیمی نیست، بلکه بدان دلیل است که باغداران این ناحیه کوشش شایسته و موکدی برای این کشت مبذول نمی دارند و عمده تلاش خود را مصروف امور کشاورزی غیر از پسته می کنند. در سال ۱۳۴۲ یکی از کارشناسان وزارت کشاورزی مشخصات و اندازه ارقام مهم پسته ایران را به شرح جدول شماره ثبت کرده است.
نخستین مشکلات و توصیه ها و تبلیغات در باب بهبود صادرات پسته و خشکبار ایران
در دوره قاجاریه فساد و تباهی ارکان حکومت را فرا گرفته بود. بازرگانی خارجی و صادرات خشکبار و پسته ایران زیر نظر قدرتهای خارجی انگلیس و روس انجام می گرفت. بنابر نوشته سدید السلطنه کبابی: در پانزدهم سرطان سال ئیلان ئیل شانزدهم رمضان سال ۱۳۳۵ قرارداد شجاع نظام نایب الحکومه بندر عباس طبق دستور قونسولگری انگلیس اداره بلدیه ای در بندر عباس تاسیس و تعرف ذیل برقرار و به نام عواض شهری به موقع اجرا گذاشته، حقیقتا اداره بلدیه ای در تحت نفوذ و اقتدار خارجه تاسیس نموده، به هیچ وجه حکومت و ملت قدرت در مداخله به امور آن نداشته، عواید آن بعد از مصارف توسط حکومت و ملت قدرت در مداخله به امور آن نداشته، عواید آن بعد از مصارف توسط قونسولگری انگلیس در بانک مودیعه گذارده، رئیس بلدیه مطیع صرف قونسلخانه بوده:
تعرفه بلدیه عباسی: از گندم و جو و هیمه و زغال و کاه و بریده یک بار شتر ۶ شاهی و یک بار الاغ ۳ شاهی دریافت دارند. از روغن یک بار، خواه شتر خواه الاغ، دو قران، از بادام و کشمش و پسته و زیره و نخود یک بار شتر دو قران….
در مرزهای روسیه و ایران صادرات پسته و خشکبار ایران وضع بهتری نداشته است. به موجب ماده ۴ قرارداد تجارتی وگمرکی، که در تعقیب عهدنامه ننگین ترکمن چای در ۲۳ فوریه ۱۸۲۸ (۴ اسفند ۱۲۰۷ ش) میان روسیه وایران منعقد گردید، حقوق گمرکی برابر ۵ درصد از روی قیمت مقرر شد، و نتیجه انعقاد این عهد نامه و عهد نامه ای که میان ایارن و انگلستان در سال ۱۸۴۱ منعقد شده بود استقلال گمرکی ایران از دست رفت. در ۲۷ اکتبر ۱۹۰۲ میان ایران و روسیه بیانیه گمرکیی به امضا رسید که به موجب آن حقوق گمرکی روسیه برای کالاهای صادراتی ایران افزوده می گشت. ولی حقوق گمرکی کالاهای وارده از روسیه فوق العاده کاهش می یافت. دکتر ویشارد، پزشک امریکایی، در گزارش خود تحت عنوان بیست سال در ایران ضمن تجزیه و تحلیل اوضاع کشاورزی و اقتصادی وتجارت خارجی ایارن در سال ۱۹۰۶ با گله مندی می نویسد «کسی نمی تواند ادعا کند که امریکاییها چشم طمع به تجارت با ایران دوخته اندف در حالی که روسیه ۱۶۷۱۴۷۱۶ دلار، بریتانیای کبی ۶۹۳۸۹۱۰ دلار، هند انگلیس ۳۵۸۶۳۷۲ دلار، فرانسه معادل ۱۶۸۲۴۱۸ دلار، اتریش مجارستان معادل ۱۱۳۷۱۷۸ دلار، آلمان معادل ۵۷۳۶۲۰ دلار، چین ۱۳۷۷۵۸ دلار کالا به ایران فروخته اند و کمترین رقم معادل ۲۲۶۱۸ دلار به امریکا تعلق دارد. با این همه روسها انتظارشان بیشتر از این بوده و عهدنامه ترکمن چای تحمیلی و بیانیه گمرکی منضم به آن را کافی نمی دانسته اند. در سال ۱۳۰۵ ق یک مامور روس نوشته است «عدم گسترش تجارت روس در ایران تا به حال مدیریت روسها کاری نکرده ایم که دایره تجارت خود را با ایران گسترش دهیم. دلیل عمده عدم پیشرفت تجارت ما هم این است که کمپانی مشهور قفقاز و عطارد، با ما از در حسد داخل شده است و توضیح این مطلب به طریق زیر ذکر می شود: این کمپانی به قدری قیمت حمل و نقل مال التجاره و امتعه را زیاد کرده که حتی تجار روس هم نمی توانند امتعه و مال التجاره خود را از روسیه به خارج انتقال دهند. از طرف دیگر، این سد بزگری برای تجارت روس درایران محسوب می شود که تمام تجارت ایران در دست ارامنه افتاده است. » در گزارش دیگری آمده است « سیاست روس و انگلیس در ایران اگرچه انگیزه متفاوت داشت اما تا حدی همانند بود هر یک می کوشیدند که از راه های مختلف برتری خود را بر ایران تحمیل کنند، مهمتریناین راه ها عبارت بود از نفوذ در شخص پادشاه و صدراعظمهای او بازرگانی وامتیازات و تهدیدات. برای به کار بردن هر یک از این راه ها روس و انگلیس هر کدام نیازمند بودند که هر چه بیشتر به خاک ایران دست اندازی و دست دیگران را از آن کوتاه کنند.»
از ماخذ عهد قاجار رساله ای جالب بر جای مانده که از اوضاع نابسامان اقتصادی وتجارت خارجی ایران و نیز بسته بندی نامرغوب پسته و خشکبار صادراتی ایران خبر می دهد.
نویسنده این رساله حسن خداداد آذربایجانی نام داشت که از کارگزاران دولت و منشی سفارت ایران در اتریش بود. او سالیان دراز در وین می زیسته و نماینده ایران در نمایشگاه بین المللی امتعه در وین بوده است. حسن خداداد رساله خود را تحت عنوان یادگار خسن از آثار وین نگاشته و در وین به چاپ رسانده و برای آگاهی هموطنان خود به رایگان در سال ۱۲۹۰ ق منتشر نموده است. او در این رساله از جمله نوشته است:
«گروهی از اهل نی پون (ژاپن) به مدت ۱۰ تا ۱۵ سال به فرنگستان آمدند، دیدند و آموختند و رفتند تاسیسات تازه بر پا داشتند، و خود را از امتعه فرنگی خلاص نمودند. همه پیش رفتند و ایران واپس ماند، و کارش به جایی خواهد رسید که برای کاغذ پیچیدن دکان عطاری هم محتاج روسیه خواهد شد. حالا که از محصولات صنعتی فرهنگی خلاصی نداریم، دست کم فلاحت خود را رونقی بدهیم، اگر فرنگیان چشم از زراعت پوشیده و به حرفت و صناعت چسبیده اند، از این رهگذر است که از ۱۵۰ سال پیش راه مداخل خودشان را دریافته اند و دانستند چگونه سایرین را که درخوب غفلت بودند، محتاج خویش گردانند به رواج صنعت پرداختندف تا حدی زراعت را به کشت صنعتی منحصر کردند… پس به کار فلاحت هم توجه داشتند. به همین قیاس ایران هم می تواند کشت پنبه و برنج و توتون را توسعه بدهد، در پاک سازی ابریشم دقت نماید و محصولات کشاورزی را به خارج صادر کند تا بدین وسیله هم اهل زراعت از گدایی و بی چیزی رها بشوند و هم در کشور زمین خالی نمانده و دولت نیز از ثمره حاصلات ایشان استفاده و استفاضه کند. دیگر اینکه خشکبار می تواند رقم مهم صادرات ما باشد. اکنون از آذربایجان وخراسان سالی زیاده از ۱۰۰۰۰۰۰ لنگه خشکبار به روسیه صادر می گردد. گرچه خشکبار ایران مرغوبتر از مال ایتالیاست نصف مداخل آن را نداردف توضیحش اینکه اهالی ایتالیا از مصارف جزئی مضایقه ننموده، کالای خودشان را پاکیزه و مطابق سلیقه جور کرده، در قوطی های ملوم و مشکل که مشتری از دیدن آنها میل خرید نمایند آورده به جلو داده، و به بهای گران می فروشند به عکس ما کالاهای خود را پاک نشده در صندوقچه های شکسته، گردو خاک خورده، و درجوال های چرکین آورده به بازار عرضه می داریم. برخی مردم از همه جا بی خبر اعتراض می کنند که از کی خشکبار داخل امتعه تجارتی شده؟ جواب باید داد: ای بی آگاه دلم می خواهد آمده تا ببینی زغال و هیزم فروشان و بایعان گند و جو این شهر که در نظر شما به منزله پیله ورند، دم از صد هزار تومان معامله و سرمایه زده ، باخریر فروشان دوش به دوش می روند. اگر هم خشکبار متاع تجارتی نباشدف ابریشم که هست، تجار ایرانی تا کنون چه رونقی به بازار ابریشم داده اند؟ و کدام منافع را در آب باب به مملکت رسانده اند؟ ابریشم رشد ۵۰ سال پیش هم وضع حالا را داشت و بازار آن هنوز به بازار ژاپن و ایتالیا نمی رسد. جمیع کارخانه های حریر بافی آذربایجان ۳۰ سال است خوابیده و از کار افتاده اند. عذری که می آورند این که: حریرپات فرنگی در روسیه مرغوب گشته و مال ایران را نمی پسندیدند. و حال آنکه فقط بی اعتنایی و سهل انگاری سبب شده کارخانه های شعربافی و سایر مزدوران ایران بیکار بمانند و مردم برای کسب روزی خوی جلای وطن کنند. این مهاجران ایرانی در عثمانی به تنباکوفروشی ؤ آب فروشی مشغول اند یا در شهرهای روسیه زندگانیشان را به بقالی و قصابی و فعلگی می گذرانند. الان در بلاد عثمانی زیاده از یک صد هزار و در روسیه ۹۰۰۰۰ ایران مهاجر هستند، از دست دادن این جمعیت بر دولت و ملت گران تمام می شود و خود باعث خرابی ملک است… خوب است تجار ایرانی در این بدنامی خود بیندیشند و از آسیب این نوع شهرت زیان آور غافل نباشند.»
نویسنده رساله با دلسوزی، دانشوران و نیکجویان را فرا می خواند که به تحریک قلم و همت بلند اصناف مردم را به راه ترقی ترغیب کنند که دیگر نگویند: « ایران نظم پذیر نیست، انصاف نباشد، ما ایرانیان که دم از وطن پرستی می زنیم در فکر ملک و ملت نباشیم، و از فرنگیان واهالی نی پون در باب نگهداری مملکت خود مان عبرتی نگرفته باشیم.»
در سال ۱۳۳۵ ق سیدمحمد علی جمال زاده طی بررسی اوضاع اقتصادی ایران، ضمن تمجید از پسته کرمان اهمیت بسته بندی خشکبار و میوه ایران را یادآور شده است: صادرات میوه را در ایران می توان به پایه های بلند رسانید، و اول قدم در این راه عمل آوردن آنهاست موافق مذاق ممالک اروپا و مخصوصا در صندوق و در قوطی چیدن آنها، به طوری که در راه های طولانی و صعب العبور ایران تلف نشود و به صورت خوبی به نقاط منظوره برسد.»
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 11:30:00 ق.ظ ]
|