۲-۲-۱- خاور میانه کلاسیک و سنتی ، محدوده و کشورها
اهمیت این منطقه یکی در دوران جنگ جهانی دوم زمانی که مقر متفقین در قاهره، معروف به مقر خاورمیانه که شامل بخشهای وسیعی از شمال وشرق آفریقا، ایران،ترکیه و تمامی کشورهای عربی و نیز شرق کانال سوئزمی شد،ودوم، وجود ذخائر نفتی این منطقه که بیش از یک چهارم تولیدات نفتی جهان رادربر داشت برای اروپاییان وآمریکایی ها روشن شد.نفوذ ژئوپلیتیکی خاورمیانه و شمال آفریقا در مشرق تا افغانستان وپاکستان واقیانوس هندودر مغرب تا صحراوشاخ آفریقا گسترش یافته است. هیچ یک از گروهبندیهایی که توسط دولتها به عمل آمده از نظر تعدد حوزه های ژئوپلیتیکی به پای این منطقه نمی رسد. (محمودی،۱۳۹۲؛۵)
پایان نامه - مقاله - پروژه
خاورمیانه وشمال آفریقاحدوداً بین عرضهای ۲۰ تا۴۰ درجه شمالی دریک منطقه انتقالی بین آب وهوای استوایی وآب و هوای عرض متوسط قرار گرفته اند که غلبه خشکی و نیز حداقل مقدار باران، جمعیت نسبی کم ونامتجانس از نظرتوزیع و وجودکوچ گرایی سنتی (نومادیسم)، ازویژگیهای غالب این منطقه به شمارمی آیند. (الاسدایر ودراسیدل،۱۳۷۰؛۲۰)
به واسطۀ این شرایط آب و هوایی،منابع آبی اعم از جاری و زیر زمینی محدود است، در نتیجه اغلب منازعات منطقه ای که گاه جنبۀ بین المللی پیدا می کند بر سرمنابع آبی می باشد. ازگذشته های دورکمبودآب باعث زد و خوردهای محلی می گردید و امروزه نیز منازعات شدید بین المللی بر سرتخصیص منابع آب در چند حوزۀ رودخانه ای وتعداد زیادی کشمکشهای محلی برسر آب وجود دارد.  اکثریت کشورهای خاورمیانه در آسیا قرار دارند ولی دارای پیوندهای محکمی با اروـ مدیترانه،یا جهان آفروـ اقیانوس هند و یا هردو هستند. همۀ این کشورها به غیرازقبرس و اسرائیل ولبنان اسلامی هستند و همچنین فقط ایران،اسرائیل ،ترکیه و قبرس عرب نیستند. از نظرجغرافیایی اصطلاح خاورمیانه با آن محدوده ای که امروزه مدنظرمی باشد، یک غلط مصطلح است. اگرقلمرو خاوررا بخواهیم ازدید دیگری(باختر)تقسیم کنیم قاعدتاً به خاور نزدیک،خاورمیانه وخاور دور منقسم خواهد شد. بر این اساس آنچه امروزه خاورمیانه نامیده می شود از نظر جغرافیایی،خاور نزدیک می باشد نه خاورمیانه.(همان)
محدوده این منطقه، ازجنوب اروپا (تمدن صنعتی) بااعمال نفوذ شوروی سابق آغازگشته وبا عبور از مرزایران،دریای سیاه را درمی نورددو با گذشتن ازداردانل وشمال ترکیه ونیز کانال سوئز مشخص می گردد.
بر این اساس،در یک سوی محدوده تعیین شده اروپا و در سوی دیگر آسیا قرار دارد. بنابراین با در نظر گرفتن این محدوده آنچه که امروزه به غلط خاورمیانه معروف است،بایدخاورمیانه نامیده شود.درکل می توان گفت رواج این اصطلاح غلط در نتیجه اعمال نفوذ شکل گرفته وگسترش یافته است.در اوج جنگ جهانی دوم (۱۹۴۲)که مرزمیان شرق و غرب مشخص گردید،چرچیل عنوان نمود، کشورهایی که در محدوده شرق، دارای نفت هستند ودر اطراف کانال سوئز قرار دارند،باید باعنوان کشورهای خاورمیانه معرفی گردند.(همان)
۲-۲-۲- خاور میانه مدرن ، محدوده و کشورها
آغاز تاریخ مدرن خاورمیانه و نشانه های مدرنیزاسیون به پدیده هایی چون استعمار و امپریالیسم به عنوان آغازگر تأثیرپذیری گسترده جوامع خاورمیانه از پدیده های غربی، صنعتی شدن، شهرنشینی، گسترش بهداشت، سکولاریسم، تمرکز و استقرار و سیاسی شدن جوامع اشاره می کند. هر یک از این پدیده ها را می توان با اشاره به تعداد کارخانه ها و بیمارستان ها، رشد جمعیت شهرها، کاهش تعداد نهادهای مذهبی یا درس های مذهبی در مدارس، واحدهای جدید و تمرکزیافته تر اداری و سازمان ها و نمایندگی های جدید خارجی (نظیر کنسول گری ها و سفارت خانه ها) به صورت کمی در آورد. بر همین مبنا می توان مدرنیزاسیون را به شیوه ای علمی ارزیابی نمود.(زنگنه و پایه ،۱۳۹۰؛۲۰۰)
از نظر پاپه، خاورمیانه نمونه ای عالی برای مطالعه موردی نظریه های مدرنیزاسیون است. تاریخ مدرن خاورمیانه با حمله ناپلئون به مصر در سال ۱۷۹۸ آغاز می شود و از آن زمان یک دوره انتقالی - بین سنت ومدرنیته – شروع می شود که در برخی مناطق هنوز در همین مرحله باقی مانده است. از این منظر دوره انتقال بدین دلیل تکمیل نشده است که هنوز همه مراحل ضروری برای رسیدن به نمونه غربی یا مدرن جامعه طی نشده است. در ارتباط با خاورمیانه، دوگانگی سنت و مدرنیته در مذهب، فرقه، جنسیت و نواحی چغرافیایی تجلی دارد. بر همین مبنا یهودیان و مسیحیان در مقایسه با مسلمانان و مناطق شهری در مقایسه با حومه نشین ها مدرن تر تلقی می شوند و در درون هر یک از این طبقه ها زنان کسانی هستند که در مسیر مدرنیته عقب تر هستند.(همان)
دیدگاه هایی که در مورد مدرنیزاسیون در خاورمیانه مطرح شده اند، در یک طیف گسترده رهیافت های تحقیقاتی قرار دارند. در یک سوی طیف، «خوش بین ها» قرار دارند که موفقیت مدرنیزاسیون در خاورمیانه را پیش بینی می کنند. در سوی دیگر این طیف، «بدبین ها» قرار دارند که آینده را برای خاورمیانه کماکان با غلبه نگاه های سنتی پیش بینی می کنند. این گروه دارای دو فرض اساسی مشترک هستند: یکی این که جوامع غربی همواره به دنبال کسب منفعت از غربی شدن هستند و دوم این که توانایی جامعه برای غربی شدن کامل بستگی به گستره نخبگانش دارد.(همان،۲۰۱)
در مورد دیدگاه های جایگزین، پاپه دیدگاه «تعامل بین جوامع غربی و غیرغربی» را مطرح می کند که ترکیبی از اثرات «انسان شناسی فرهنگی» و «رهیافت های انتقادی به هرمنوتیک و ادبیات» بر تاریخ نگاری است. انسان شناسی فرهنگی خواهان تعریف مجدد برخی از تصورات نظریه های نوسازی است. بدین دلیل که این تصورات در تحلیل رویدادها غیرمرتبط به نظر می رسند. «انتقادگرایی ادبی» و «هرمنوتیک پس از استعمار» نیز خواهان کنارگذاشتن بیشتر تصورات ایدئولوژیکی نظریه های مدرنیزاسیون به دلیل اشتباه و ناسازگاری آن ها با رویدادهای تاریخی هستند.(همان)
با اتخاذ دیدگاه مورد نظر، بسیاری از تصورات طرفداران نظریه مدرنیزاسیون زیر سؤال می رود. تاریخ دنیای غیرعرب شاهد رعایت بیشتر برابری و اصول دموکراتیک در گذشته نسبت به زمان حال حاضر است. تغییرات از بالا و تنها به وسیله نخبگان داخلی یا خارجی اعمال نمی شوند، بلکه منشأ این تغییرات در خاورمیانه اغلب از درون جامعه و از روندهایی ناشی شده که سابقه ای بیش از زمان تماس غربی ها با این جوامع دارند. به علاوه با مدرنیزاسیون موقعیت زنان در جامعه همواره بهبود نیافته و می تواند بدتر هم بشود. و قدرت قبیله ای نیز همیشه کاهش نیافته است. گذشته در برابر تغییر رام می شود و تخریب آن همیشه همراه با پیشرفت نیست. در بسیاری موارد، با وجود این که تغییرات شگرفی به وسیله استعمارگرایی و پس از آن ملی گرایی ساخته و پرداخته شده، اما روابط اولیه جامعه تا حد گسترده ای دست نخورده باقی مانده اند. به همین نحو، سکولاریسم همواره بخش مکمل مدرنیزاسیون نبوده است. مذاهب در برابر فن آوری ها و حتی در برابر مباحث مدرنیزاسیون منعطف بوده اند و حتی در بسیاری از مناطق، خود مذهب یک نیروی قوی در تحولات سیاسی و اجتماعی- فرهنگی بوده است. در مجموع دیدگاه جایگزینی که پاپه ارائه می دهد خواهان انعکاس نظرات و روایات کسانی است که مورد هجمه قرار گرفته اند.(همان،۲۰۲)
۲-۲-۳- خاور میانه بزرگ ، محدوده و کشورها
از آنجا که منطقه خاورمیانه هر بار به واسطه نیاز قدرتهای استعماری شکل جدیدی از تقسیم بندی را به خود می گرفت و برخی اوقات کشورهایی همچون ترکیه و قبرس را نیز شامل می شد- و حتی تونس، لیبی و مراکش را هم در بر می گرفت- در اواخر قرن بیستم و اویل قرن بیست و یکم(قرن حاضر)، براساس خواسته قدرت استعماری وقت (آمریکا) نامزد تغییر در مرزهایش برای چندمین بار از زمان خلق این واژه شد. این نیاز پس از آن احساس شد که آمریکا برای بسط هژمونی خود بر منطقه حساس و ژئوپلتیک خاورمیانه، به قطب بندی و حتی جداسازی یک بخش از بخشهای دیگر منطقه نیاز داشت. (www.rahtousheh.com)
ریشه این نیاز آمریکا نیز به مسایلی بر می گشت که این کشور آن را مانعی بر سر راه بسط سلطه خود بر منطقه می دید. بروز و ظهور انقلاب اسلامی در ایران در اواخر دهه هفتاد قرن گذشته و خصلت ضد استعماری این انقلاب در شرایطی که آمریکا بزرگترین رقیب استراتژیک خود در جهان را از پیش رو برداشته می دید، مانع اصلی سلطه آمریکا بر منطقه محسوب می شد. از این رو، واشنگتن سعی داشت نقشه سیاسی خاورمیانه را از طریق طراحی نقشه جدید جغرافیایی این منطقه تحت عنوان “خاورمیانه بزرگ” تغییر دهد.به عقیده برخی از محققان، طرح خاورمیانه بزرگ، پس از شکست یک طرح قبلی به نام “خاورمیانه جدید” تدوین شد.
اصطلاح “خاورمیانه جدید” از اسم کتابی گرفته شده است که توسط  “شیمون پرز” وزیر خارجه اسبق اسرائیل، پس از ترور “اسحاق رابین” در سال ۱۹۹۳ نگاشته شد. در این کتاب اصول و اهداف طرح صلح خاورمیانه جدید بیان شده است(محمودی،۱۳۹۲؛۱۳)
در این طرح، مسائل باید تنها از طریق مذاکرات سیاسی پیگیری می شد، ولی پس از یک دهه مشخص شد که اولا، لزوما آنچه از بیرون منطقه و به وسیله قدرت های مسلط ارائه می شود، نمی تواند در همه مناطق به اجرا درآید، ثانیا حذف ملت ها با هدف ایجاد نظم جدید، غیرقابل اجراست. به همین خاطر، پس از شکست طرح خاورمیانه جدید، آمریکا طرح خاورمیانه بزرگ را با نگاه از بالا برای ایجاد نظم، و تغییر به نگاه از پایین و تمرکز بر روی سطوح پایینی جوامع منطقه مطرح نمود. (همان)
اصطلاح خاورمیانه بزرگ را، همانند واژه خاورمیانه که از طرف غربی ها مطرح شد، اولین بار نومحافظه کاران آمریکا طراحی و وارد اصطلاحات علوم سیاسی کرده اند. این واژه حاصل اندیشه غرب در تقسیم جهان از لحاظ اهمیت ژئوپلیتیک است. هر چند در سند طرح خاورمیانه بزرگ به طور روشنی بیان نشده است که منطقه “خاورمیانه بزرگ” شامل چه کشورهایی می شود، ولی چنین به نظر می رسد که از دیدگاه طراحان، خاورمیانه بزرگ از مغرب در آفریقای شمالی و شاخ آفریقا به سمت کشورهای عربی، ترکیه، ایران، افغانستان و جمهوری های شوروی سابق در قفقاز و آسیای مرکزی امتداد و گسترش یافته و پاکستان، بنگلادش و سرزمین های دیگر را تا مرزهای چین در بر می گیرد. به این ترتیب، خاورمیانه بزرگ شامل کشورهای متعددی می شود که دارای ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار متفاوت هستند اما نظریه پردازان آمریکایی با کاربرد این اصطلاح به دنبال نقطه اشتراکی در میان همه کشورهای مذکور هستند. (شهرکی،۱۳۸۷: ۷۸-۸۰)
انتخاب اصطلاح “خاورمیانه ی بزرگ” از جانب استراتژیست های آمریکایی، برای در برگرفتن کلیه ی کشورهایی است که در تحولات جهان اسلام تأثیر گذار می باشند. بنابراین در تعیین حدود خاورمیانه بزرگ توسط نظریه پردازان راهبردی ایالات متحده و احتمالاً با مشورت اسرائیل، از کشورهای شمال آفریقا مانند مراکش و الجزایر تا کشورهای آسیای میانه مانند ازبکستان و تاجیکستان و دیگر کشورهای منطقه مانند افغانستان و پاکستان و حتی بنگلادش و اندونزی نام برده می شود. از دیدگاه این نظریه پردازان، موضوعی که در حوزه این کشورها تهدید اصلی علیه امنیت و بقای اسرائیل و تثبیت هژمونی ایالات متحده در قرن ۲۱محسوب می شود، سلاح های کشتار جمعی نیست، بلکه رفتار جدید مسلمانان ناشی از تحول بنیادین فرهنگ و اعتقاد سیاسی آنان است.(همان)
۲- ۳- ویژگیهای ژئوپلیتیک خاور میانه
از جمله مناطق حیاتی و مؤثر در معادلات ژئوپولیتیک جهانی، منطقه خاورمیانه است.خاورمیانه را مرکز دنیای قدیم می دانند، مرکزی که در دل آن منطقه خلیج فارس، به منزله (هارتلند ) جهانی قرار دارد.
تحولات خاورمیانه و خیزش جریان اسلام گرایی در منطقه، کی چالش معنایی را موجب شده که اگر آن را با آسیب دیدگی نظم سیاسی منطقه های جهانی و قدر تهای بزرگ نوظهور درکنار هم قرار دهیم، ابعاد بیشتری از تحولات آشکار می شود. مهم ترین و عمیق ترین بحرا نهای سیاسی جهان معاصر در این منطقه رقم می خورد و چالشهای مهم ژئوپلیتیکی از عوامل شکننده ،و تشدید کننده و تداومگر بحران در این حوزه جغرافیایی است. چشم انداز موجود ازخیز شهای مردمی، بیانگر آغاز تحولات و لرز شهای ژئوپلیتیکی گسترده در فضای خاورمیانه وشمال آفریقاست و جغرافیای سیاسی منطقه را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.
نتیجه نهایی مبیّن آن است که ضمن تغیر شیوه ها و ابزارهای اِعمال قدرت در عرص ههایژئوپلیتیکی نوین، کشورهای تر یکه و ایران به عنوان دو مدل حکومتی، رقابت بسیار سختی درشکل دادن جغرافیای سیاسی جدید خاورمیانه خواهند داشت. در واقع، ویژگ یهای ژئوپلیتیک وپای های قدرت و نقش و اهداف و استراتژ یهای سیاسی امنیتی و اقتصادی ایران و ترکیه به
گونه ای است که به اصلی ترین بازیگران منطقه خاورمیانه تبدیل شده اند. (قدسی ، ۱۳۹۱) .
قدرت و رقاب تهای قدرتی برای ایجاد برتری نسبت به رقیبان،پیوسته هسته مرکزی مباحث و کارکرد ژئوپلیتیک پویا بوده است برتر یخواهی، سلطه جویی و یا ایجاد کنترل بر امور منطقه، بخشی از جهان یا بر کل جهان در اصطلاح،( هژمونی( Hegemony گفته می شود که هدف اصلی در باز یهای ژئوپلیتیک است. )مجتهدزاده،۱۳۸۱؛۱۳۷)
۲-۳-۱- خاور میانه قبل از جنگ سرد
منطقه خاورمیانه دغدغه اصلی سیاست های جهان است. بیش از ۲۰ کشور مجاور دریای مدیترانه هستند که این امر بر تنوع، پیچیدگی و حساسیت شرایط منطقه می افزاید. منطقه خاورمیانه بیش از آن که یک موقعیت جغرافیایی باشد بیشتر در برگیرنده مفهوم سیاسی است و این امر اهمیت استراتژیک این منطقه را از دید دنیای غرب مطرح می کند. تروریسم، فرهنگ جنگ، دخالت های خارجی، خصومت آشکار غرب و اسلام، تسلیحات کشتار جمعی و دولت های فاقد مقبولیت مردمی، عوامل در هم تنیده شرایط ویرانگر در منطقه قلمداد می شوند. تاکنون تلاش های چندجانبه بین کشورهای دو طرف اقیانوس اطلس (ایالات متحده و اروپا) به منظور دفع خطرات و تهدیدات منطقه از طریق نهادهای موجود مانند NATO، Eu، G8 و UNصورت پذیرفته است.(عرفی ،۱۳۹۰؛۶۲)
آغاز فرایند تغییر شکل نقش ناتو حتی به قبل از فروپاشی شوروی اشاره دارد و از یک سازوکار امنیت جمعی جنگ سرد به یک سازمان جدید با دیدی کلنگر در امور امنیتی که توجه را به ابعاد سیاسی معطوف می کند تغییر ماهیت داده است.(همان)
۲-۳-۲- خاور میانه و دوره جنگ سرد
شاید جامع ترین تعریف پیرامون جایگاه خاورمیانه طی دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی حاکم بر جهان را «ریچارد نیکسون» رئیس جمهور اسبق امریکا ارائه کرده است.وی پیش بینی کرده بود: در دوران حاضر قدرت نظامی و اقتصادی هر کشور بستگی و ارتباط کامل با نفت دارد. در نتیجه منطقه خلیج فارس در دهه پایان قرن حاضر (بیستم) منبع و منشاء تمام حوادث توفان زا خواهد بود. هرگاه اتحاد شوروی (روسیه فعلی) قدرت بستن شیرهای نفت خاورمیانه را به دست آورد، مسلماً قدرت به زانو درآوردن ممالک صنعتی غرب را نیز خواهد داشت. برای نیل به این مقصود، به هیچ وجه سلطه و استیلابر ممالک منطقه مذکور مشابه اشغال خاک افغانستان ضرورتی ندارد، بلکه شوروی ها با توسل به طرق دیگر از قبیل فشارهای سیاسی خارجی یا ایجاد شورش و طغیان های داخلی به سهولت قادر خواهند بود غرب را از این منابع محروم کنند. (سجادی،۱۳۸۶؛۱۳)
نیکسون با اشاره به اینکه همه گونه انرژی های جایگزین ممکن است تنها پاسخگوی بخشی از نیازهای بشری باشند، می افزاید: در حال حاضر که ما در «عصر نفت» زندگی می کنیم، تا ده ها سال آینده منطقه خلیج فارس همچنان از اهمیت استراتژیکی بسیار شگرفی برخوردار خواهد بود، به این عبارت که یکی از مناطق پرآشوب و بی ثبات و ناآرام که به ویژه در معرض شدیدترین تهدیدهای توام با محاصره است و در عین حال به صورت حیاتی ترین مراکز جهانی مورد توجه قرار گرفته است، همانا منطقه خلیج فارس خواهد بود.(همان)
در حقیقت در دوران شکوفایی صنعتی جهان، عامل انرژی و سوخت به مثابه خون و تغذیه کننده سیستم اقتصادی بوده و قدرت اقتصادی به نوبه خود زیربنا و پایه قدرت نظامی است. کشور بریتانیای کبیر در قرن نوزدهم بزرگ ترین قدرت صنعتی جهان محسوب می شد و در نتیجه اولین قدرت سیاسی و نظامی نیز شناخته می شد. کشور مزبور را می توان در حقیقت جزیره یی مستقر روی منابع عظیم زغال سنگ دانست و از آنجا که در قرن نوزدهم زغال سنگ تنها نیروی محرکه انقلاب صنعتی به شمار می رفت، لذا این کشور به صورت قابل توجهی از دنیای زمان خود جلو افتاده بود. به موازات اینکه زغال سنگ و نیروی محرکه حاصل از آن جای خود را به نفت می داد، بریتانیای کبیر یعنی اولین قدرت بزرگ جهانی زغال سنگ جای خود را به کشور ایالات متحده امریکا یعنی اولین قدرت بزرگ جهانی نفت واگذار کرد. نخستین چاه نفت جهان در سال ۱۸۵۹ میلادی در ایالت پنسیلوانیای امریکا حفر شد و با توجه به منابع عظیم نفتی امریکا، این کشور بزرگ ترین تولیدکننده و صادرکننده نفت جهان شناخته شد. پس از چندی نفت و مشتقات حاصل از آن که باعث تولید هواپیما، کشتی، تانک و کامیون با سوخت بنزین شد، از ضروریات و الزامات نظامی در جهان شد. در جریان جنگ بین الملل اول ژرژ کلمانسو نخست وزیر فرانسه گفت: نفت مانند خون برای پیروزی در جنگ ضروری است و سپس مارشال فوش از فرماندهان نظامی ارتش فرانسه تاکید کرد: هرگاه نفت در اختیار نداشته باشیم قطعاً در جنگ شکست می خوریم و بعدها لرد کرزن۱۶ وزیر خارجه اسبق بریتانیا نیز گفت: متفقان در جنگ جهانی اول و دوم تنها سوار بر موجی از نفت به سمت پیروزی پیش رفته اند.(همان)
۲-۳-۳- خاور میانه بعد از جنگ سرد
روند‌های توسعه در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به امنیت پایدار وابسته است و چنانچه در مقیاس ملی، امنیت بستر توسعه و توسعه به ثبات امنیتی کمک می‌کند، در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی نیز امنیت شرط نخستین سایر فعالیت‌هاست. از این رو واحد‌های سیاسی در هر منطقه ژئوپلیتیک به ثبات امنیتی حساسیت ویژه‌ای نشان می‌دهند.(قالیباف ،۱۳۸۸ ؛۱۲)
تاریخ تحولات خاورمیانه در دهه‌ های اخیر نشان می‌دهد که تأمین امنیت و ثبات، مهمترین اولویت کشورهای منطقه و قدرت‌های فرامنطقه‌ای بوده است.‏(همان)
فروپاشی نظام دوقطبی در نتیجه سقوط اتحاد شوروی سابق و حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی از جمله حوادثی بودند که در دهه‌ های اخیر تاثیر شگرفی بر مفاهیم امنیتی گذاشته و منطقه خاورمیانه را دستخوش دگرگونی‌های چشمگیری کردند. در واقع با فروپاشی شوروی سابق، الگوی امنـیتی خاورمیانه که براساس مؤلفه‌های دوران جنگ سرد تدوین شده بود از بین رفت و الگوهای امنیتی آمریکا نیز برای خاورمیانه که بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مورد توجه قرار گرفت و در حضور مستقیم نظامی در منطقه خلاصه می‌شد، کمکی به حل مشکلات امنیتی منطقه نکرد.(همان،۱۳)
از مهم‏ترین اهداف کشورهای غربی برای شکل‌دهی و تثبیت مهندسی امنیتی جدید منطقه، تلاش و ایجاد اجماع نسبی برای مهار و نابودی جنبش‏های اسلامی یا دست کم تبدیل آنان به یک نهاد سیاسی بود که در طرح «خاورمیانه جدید» دولت بوش جایگاه مهمی داشت.‏ در هر حال این عامل ضعف و ناکارآمدی برخی دولت‌های منطقه در توسعه ملت‌های خود، در کنار عواملی نظیر بحران هویت، سوءاستفاده از قدرت و سرکوب‌های گسترده، نبود دموکراسی واقعی، تضاد طبقاتی و ضعف نظامی در میان برخی کشورهای خاورمیانه است که نه‌ فقط باعث شده توان مقابله دولت‌های منطقه با حضور و مداخله گسترده بیگانگان از آنها سلب شود، بلکه این دولت‌های ضعیف، خود به عنوان عوامل تشدید بحران عمل کرده و زمینه‌ مداخلات فزاینده قدرت‌های بزرگ در منطقه خاورمیانه را فراهم کرده‌اند.(همان) ‏
نکته مهمی که در ثبات امنیتی خاورمیانه کمتر به آن پرداخته شده، «امینت نگهداری» است. قدرت‌های مداخله‌گر در عراق و افغانستان بر امنیت‌سازی متمرکز شده‌اند. در حالی که امنیت نگهداری، امری پایدار در منطقه است که صرفاً از عهده کشور‌های منطقه بر می‌آید و اساساً طرز تلقی قدرت‌های فرامنطقه‌ای از امنیت به ناپایداری ثبات امنیتی و سیاسی می‌ انجامد. از این جهت می‌توان گفت که ایران به‌عنوان بازیگر اثر‌گذار در منطقه خاورمیانه، با رویکردی عقلانی، ثبات امنیتی را در منطقه در راستای امنیت ملی خود ارزیابی می‌کند؛ امری که از دید بازیگران دیگر کمتر مورد توجه قرار گرفته است.(همان)‏
در شرایط کنونی نیز استمرار مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی، مناقشات مرزی، بحران آب، بحران در عراق و لبنان، رقابت‌های تسلیحاتی، افزایش شکاف‌های قومی و مذهبی، افزایش فعالیت‌های تروریستی، از
نقشه ۲-۲- خاورمیانه .منبع: www.wikipedia.com
مهمترین عواملی هستندکه منجر به بروز ناامنی‌ها و بی‌ثباتی‌ها در منطقه خاورمیانه می‌شوند.‏ علاوه بر آن، بی‌ثباتی اجتماعی در برخی کشورهای منطقه و تسری آن به حوزه‌های اجتماعی مجاور هم از مهم‌ترین دغدغه‌های امنیتی است. در این رابطه، ایران به‌طرز چشمگیری از فرایند‌های تولید بحران اجتماعی همسایگان خود رنج می‌برد. سیاست‌های امنیت ایران در چارچوب معاهدات دو جانبه در الگو‌‌های سنتی به اجرا درمی‌آید این طرز تلقی از امنیت جمعی، کارآیی خود را از دست داده و بی‌تردید به جایگزین‌های بهتری نیازمند است. برخی معتقدند امنیت جهانی، در گرو امنیت منطقه راهبردی خاورمیانه بوده و کلید امنیت خاورمیانه در دست ایران است، زیرا کشور جمهوری اسلامی ایران در کنار حمایت از جنبش‌های ظلم ستیز منطقه‌ای و تأثیرگذاری بر آنها از بعد معنوی، خود دارای ژئوپلیتیک منحصربه فردی است که از مهمترین ویژگی‌های آن، استقرار در منطقه‌ای حائل است که به آن یک نقش برجسته گذرگاهی بخشیده است؛ گذرگاه میان قاره‌های بزرگ جهان، میان چند قلمروی بزرگ جغرافیایی و میان چند حوزه دیرینیه فرهنگی. از سوی دیگر، وجود ذخایر عظیم سوخت‌های فسیلی در زیر بستر خلیج فارس و اعماق خاک کشور‌های منطقه و نیاز روزافزونی که جهان به این منابع دارد، موجب شده است که موقعیت ژئوپلیتیکی ایران تبدیل به یک موقعیت ژئواستراتژیک در جهان شود، به گونه‌ای که انطباق موقعیت‌های ممتاز ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک بر یکدیگر، کشور ایران را به عنوان یکی از نواحی پر اهمیت جهان مطرح کرده است. «گراهام فولر» نیز در کتاب «قبله عالم» ژئوپلیتیک ایران را مرکز جهان قلمداد می‌کند و تلقی خود را بر نقشه چاپ شده روی جلد کتاب خود نشان می‌دهد.(همان)
۲- ۴- تحولات ژئوپلیتیک خاور میانه
توجه به وضعیت خاورمیانه از دیدگاه «الگوی غربی» مدرنیته، خواه از شرق باشد خواه از غرب، شیوه ای را که این جوامع مانند دیگر مناطق دنیا برای رویارویی با مشکلاتی مشابه در سطح جهان اتخاذ می کنند نادیده می گیرد. قسمت اعظم این مشکلات «پیامدهای امپریالیسم اروپایی» است. با وجودی که این دیدگاه در طرفداری از مدرنیزاسیون دیگر منسوخ شده است، اما همچنان ذهن کسانی را که در پی منافع خود هستند، به خود مشغول کرده است.یکی از تاثیرگذارترین کتاب ها در مورد مدرنیزاسیون کتاب «گذر از جامعه سنتی» دانیل لرنر است. او در فصل مدرن شدن خاورمیانه می گوید: «آنچه از غرب می آید، انگیزه هایی قوی است برای یادآوری جامعه سنتی در خاورمیانه، به منظور بازسازی جامعه ای مدرن که به طور موثر بتواند در جهان امروز تعامل داشته باشد. برای این کار مدل غربی همچنان بهترین مدل است. باید دید غرب چگونه است، و خاورمیانه باید تلاش کند همان گونه باشد.» از دید لرنر، امریکا باید مدل مدرنیزاسیون خود را به جوامع «سنتی و ایستا» ارائه کند و آنان را در مسیر توسعه قرار دهد. لرنر که به کمک آژانس اطلاعاتی ایالات متحده درباره روانشناسی مقابله، مطالعه کرده بود، کشورهای خاورمیانه را به عنوان دشمنان امریکا در نظر می گرفت و این دشمنی را هم با ناسیونالیسم عربی و هم با مفهوم «ضداستعمارگری» آسیب شناسی کرد. (صدریا،۱۳۸۹؛۹).
۲-۴-۱- فروپاشی عثمانی
یکی از آثار جانبی مهمتر تغییرات سیاسی شدید در خاورمیانه ، به قدرت رسیدن تدریجی قبیله ترکی کوچکی بود که به نام یکی از نخستین رهبران آن شناخته می شد.
عثمانی ها اصالتاً از شمال غرب آناتولی بودند. این ناحیه فاصله چندانی با قسطنطنیه با شکوه که بیشتر حاکمان رویای فتح آن را در سر پرورانده بودند ، نداشت . عثمانی ها از افول قدرت سلجوق ها در آناتولی منتفع شد. پسر یکی از رؤسای محلی به نام عثمان قلمرو های جدیدی را فتح کرد و کمر به شکست امپراتوری بیزانس بست. عثمانی ها به سرعت در سراسر آناتولی گشترش پیدا کردند وتا سال ۱۳۴۵م ، از تنگه باریک بسفر عبور کرده ، وارد اروپا شده بودند. در سال ۱۳۸۹م ، در نبرد کوزوو به پیروزی قاطعی دست یافتند و در غرب بالکان مسلط شدند. سوابق تاریخی نشان می دهد پیشروی های عثمانی در اروپا در کنار سکونت آناتولی های همراه سربازان در شهرهای عمده اروپا همواره باعث خشم عمیق مردم محلی نشد. در حقیقت ، دهقان بالکان به زودی متوجه شد فتوحات مهاجم مسلمان منجر به آزادی وی از قدرت فئودالی مسیحی می شود ، قدرتی که باجگیری ها و سوء استفاده های مختلف آن با افزایش زمین های متعلق به صومه های بدتر شده بود. عثمانی شدن اکنون مزایای پیشبینی نشده ای را در اختیار وی قرار می داد. کمترین آن نظم و قانون بود. آن گونه که یک مسافر فرانسوی نوشت:«کشور امن است و هیچ گونه گزارشی از دزدی در جنگل ها و راه ها وجود ندارد» این بیش از آن چیزی است که درباره سایر حوزه هایمسیحیت در آن زمان میتوتن گفت.با این حال ، هنوز اصل کار دور از دسترس بود. بالاخره ، در سال ۱۳۵۳م و پس از محاصره جانکاه دو ماهه ای ، قسطنطنیه به تصرف سلطان محمد فاتح در آمد که بیست و دو سال داشت وی آن را پایتخت جدید خود اعلام کرد. این شهر تدریجاً استانبول نامیده شد . اسم جدید تحریف قسطنطنیه اصلی بود که بعداً استینوپل ، استین پل و نهایتاًاستانبول تلفظ شد . چنان چه عثمانی ها را فاصله زمانی چهار قرنی از عباسیان جدا نکرده بود ، آنان نیز مسلماً دست کم در قرن نخست ، خود شایسته عنوان محترمانه خلافت علیا بودند . عثمانی ها از دشت های آناتولی عرض اندام کردند و یک امپراتوری جهانی شدند .
آنان خاورمیانه را تحت حکومت خود در بالکان در شمال غرب تا حجاز در جنوب تا شمال آفریقا شامل مصر ، لیبی ، تونس و الجزایر متحد کردند. دولت رسمی استانبول را اروپاییان با نام باب عالی (ابتدا باب همایون و سپس باب علی به زبان ترکی عثمانی ، برگرفته از یکی از دروازه های وزیر بزرگ ) می شناختند از آنجا بود که بخش اعظم خاور میانه و شمال آفریقا اداره می شد. فقط ایران خارج از حیطه کنترل عثمانمی ها بود . در این کشور در سال ۱۵۰۱م ، یک صوفی پیکار جوی شیعه به نام اسماعیل که در آن زمان سیزده سال داشت ، عرض اندام و سلسله صفویه را تأسیس کرد. دو ران عثمانی را می توان به طور کلی به سه دوره تقسیم کرد. دوره نخستکه اوایل تأسیس این سلسله در حدود سال ۱۲۸۰م ، تا پایان حکمرانی سلیمان اول (۱۵۶۶-۱۵۲۰م) را در بر می گیرد ، شاهد رشد بی سابقه قدرت ، اعتبار و بزرگی قلمروهای امپراتوری بود. این دوره مصادف با حکمرانی ده سلطان نخست این سلسله است که همه آن ها به طور کلی کار گزاران توانمند ، فرماندهان نظامی موفق و حاکمان خرد مندی بودند. همچنین در این دوره ، از رهگذر راهکارها و فناوری نظامی ، «امپراتوری باروت » به تمام معنا شدند و سرزمین ها را در اروپا فتح کردند.این مهارت هارا وجود پیاده سواری به نام ینی چری که سپاهیانی بسیار منظبط و تعلیم دیده بودند ،تقویت می کرد. بسیاری بسیاری از آن ها در کودکی به خدمت امپرتوری در آمدند و برای تبدیل شدن به کارگزاران یا سربازان آتی تربیت شده بودند. ینی چری ها که از سلاح گرم بر خوردار بودند ، «از تاکتیک های دسته های سربازان یونانی برای ترکیب انبوه قدرت آتش تفنگ با توپخانه استفاده می کرد».
در دوره دوم که از حدود پس از ۱۵۶۶م ، آغاز و تا اوایل ۱۸۰۰م ، طول کشید، از بسیاری جهات شروع پایان امپراطوری است. این دوره زمان شکست های نظامی مکرر، عقب نشینی از قلمروها و کاهش وسعت ، نزول توان اداری و توسعه نیافتگی صنعتی بود.بیشتر عقب گردهای ارضی نظامی در اروپا بود .ناکامی درتصرف وین در سال ۱۳۸۲م ، یک عقب نشینی وسیع ارضی دیگر درپیمان ۱۷۱۸م واگذاری دریای کریمه به روسیه در سال ۱۷۷۴م واگذاری مصر به ناپلئون در سال ۱۷۹۸م درسال ۱۷۹۱م ، که مصر بازپس گرفته شده ، محمدعلی حاکم نونو گرای آن به قدرتگرفت که حکومت عثمانی ها رابر مصر وسوریه به چالش کشید.همچنین یک رشته سلطان های بی کفایت بودند که از نیمه دوم قرن شنزدهم به اریکه نشستند.بسیاری از آنها اغلب بیشتربه تعقیب لذیذ دنیوی علاقمند بودند تا رسیدگی به امورحکومت .الگوی افول قدرت عثمانی در ارتباط با اروپا روشن است . برتری در قرون پازدهم و شانزدهم ، برابری درقرن هفدهم وابتدای قرن هجدهم و افول یکنواخت پس ازآن به طوری که امپراتوری عثمانی نها” به ((مردبیماراروپا))تبدیل شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...