این پنج چارچوب و الگوی مفید و پرکاربرد در ادامه تشریح شده‌اند.
۲-۵-۱- چارچوب وارد و پپارد
وارد و پپارد (۲۰۰۲) چارچوب ساده‌ای را برای تفکیک و مشخص کردن استراتژی‌های فناوری اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی مدون نمودند. این الگو و ارتباط اجزای الگو با یکدیگر در نمودار ۲-۱۵ نشان داده شده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
نمودار ۲-۱۵- ارتباط میان استراتژی‌های کسب‌وکار، سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات
وارد و پپارد، ۲۰۰۲:۴۱
۲-۵-۲- ماتریس سولیوان
سولیوان (۱۹۸۵) ماتریس دو در دوی ساده‌ای را برای نشان دادن تاثیر نیروهای خارج از کنترل سازمان‌ها بر محیط استراتژیک فناوری اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی ارائه نمود. این ماتریس از دو بعد متفاوت تشکیل شده است:

 

    • میزان وابستگی سازمان به سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات برای اجرای عملیات کلیدی و مدیریت کسب‌وکار خود

 

    • میزان تمرکز و یا عدم تمرکز در تصمیم‌گیری برای فناوری اطلاعات

 

شکل ۶-۸- ماتریس سولیوان
وارد و پپارد (۲۰۰۲)
براساس عوامل تعیین شده از سوی سولیوان می‌توان چهار گونه سازمان با استراتژی سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات متفاوت را شناسایی نمود. سازمان‌هایی که میزان وابستگی آنها به فناوری اطلاعات برای انجام امور کلیدی خود و همچنین میزان عدم‌تمرکز در تصمیم‌گیری فناوری اطلاعات پائین باشد، عنوان “سنتی” بر آنها می‌گذاریم. اینگونه از سازمان‌ها تنها کاربردی که از فناوری اطلاعات انتظار دارند بهبود در کارآیی فرآیندهایشان در قالب سیستم‌های جداگانه می‌باشد.
سازمان‌هایی که از کنترل متمرکز زیادی بر فناوری اطلاعات اعمال میکنند، اما کسب‌وکارشان وابستگی زیادی به فناوری اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی دارد، فناوری اطلاعات نقش “ستون فقرات” کسب‌وکار را بازی می‌کند. در چنین سازمان‌هایی اگر سیستم‌های اطلاعاتی و زیرساخت‌های فناوری دچار وقفه و مشکل شوند، کسب‌وکار آنها دچار مشکل خواهد شد. بنایراین به کیفیت بسیار بالایی از خدمات و زیرساخت‌های اطلاعاتی نیاز می‌باشد.
از طرفی دیگر سازمان‌هایی هم یافت می‌شوند که به میزان زیادی از عدم تمرکز در فناوری اطلاعات برخوردارند اما کسب‌وکارشان وابستگی اندکی به فناوری اطلاعات دارد. اینگونه از سازمان‌ها رویکردی “فرصت‌طلبانه” در مقابل فناوری اطلاعات دارند، که ناشی از اولویت‌های کوتاه مدت مدیران آن برای کسب مزیت در برخی از زمینه‌های کسب‌وکار است.
گونه آخر، سازمان‌هایی هستند که از کنترل نامتمرکز در تصمیم‌گیری‌های فناوری اطلاعات برخوردارند و کسب‌وکارشان وابستگی زیادی به فناوری اطلاعات برای انجام امور و فرآیندهای اصلی خود دارند. سولیوان چنین شرایطی را “پیچیده” نام نهاده است. در محیط “پیچیده” مدیریت متمرکز بیش از اندازه برای جلوگیری از سرمایه‌گذاری‌های ضعیف، از نوآوری جلوگیری خواهد کرد و سبب از دست دادن فرصت‌های استراتژیک خواهد شد.
هدف از معرفی الگوی سولیوان آشنایی با دو نقطه مرجع استراتژیک در فناوری اطلاعات بود. در این الگو دو نقطه مرجع استراتژیک از نظر سولیوان « میزان کنترل در تصمیم‌گیری های فناوری اطلاعات» و «میزان وابستگی کسب‌وکار به فناوری اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی» برای انجام امور روزمره خود می‌باشد. مرجع نخست با یکی از نقاط مرجع اشاره شده در الگوی هال (میزان تمرکز و عدم تمرکز) همخوانی دارد.
سازمان‌ها همانطور که سطوح بلوغ کاربرد فناوری اطلاعات در کسب وکار خود را می‌آموزند از خانه گوشه پائین سمت چپ به سمت خانه‌‌های دیگر ماتریس حرکت می‌کنند ( از عصر پردازش داده‌ها به عصر سیستم‌های اطلاعات مدیریت). ظهور مبحث “سیستم‌های اطلاعاتی استراتژیک” سازمان‌ها را مجبور کرده است که به سمت خانه “پیچیده” حرکت کنند.
تفسیر دیگری که می‌توان بر روی این ماتریس انجام داد این است که، همچنانکه سازمان‌ها وابستگی بیشتری به فناوری اطلاعات پیدا می‌کنند، به منظور پرهیز از مشکلات و کاستی‌های آن، لازم است که کنترل بیشتری بر روی فرایند برنامه‌ریزی خود داشته باشند و ساختارمندتر آن را به انجام برسانند، اما برای تسهیل کاربردهای نوآورانه فناوری اطلاعات در سازمان‌ها برای خلق مزایایی در آینده، لازم است که کنترل فناوری نزدیک به کاربران کسب‌وکار باشد تا بتوانند ارتباط مناسبی میان نیازهای کسب‌وکار و راه‌کارهای فناوری بیابند.
۲-۵-۳- شبکه استراتژیک
یکی از چارچوب‌هایی که برای کمک به مدیران برای تعیین استراتژی فناوری اطلاعات مناسب سازمان‌ها استفاده می‌شود، توسط مک فارلن و مک کنی (۱۹۸۲) با عنوان “شبکه استراتژیک”[۳۷] مدون شده است.
مک‌فارلن و مک‌کنی با بررسی تاثیر فناوری اطلاعات بر روی شرکت‌های مختلف، دریافتند که فناوری اطلاعات تاثیرات متفاوتی بر روی شرکت‌ها و صنایع می‌گذارد. از زمانی که شبکه استراتژیک توسط مک‌فارلن و مک‌کنی در سال ۱۹۸۲ معرفی شد، به طور مرتب توسعه یافت و مورد استقبال بسیاری از پژوهشگران، استراتژیست‌ها، مشاوران و مدیران قرار گرفت. یکی از علل اقبال عمومی به این چارچوب را می‌توان در سادگی و قدرتمندی آن دانست. علت دیگر تحلیل‌های بیشماری است که بر روی این شبکه به طور مرتب انجام می‌شود و همچنان در حال توسعه و گسترش است.
مک‌فارلن و مک‌کنی در ابتدا تنها قصدشان بیان تفاوت شرکت‌ها و صنایع در برخورد و سرمایه‌گذاری بر فناوری اطلاعات و یا به قول خودشان ارائه «رویکردی اقتضایی به مدیریت فناوری اطلاعات[۳۸]» بود، اما کاربردهای متنوع دیگری برای این چارچوب پیدا شد و همچنان می‌شود. هم اکنون این چارچوب به عنوان ابزاری استاندارد در تحلیل استراتژیک سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات در سازمان‌ها محسوب می‌شود و دامنه کاربرد آن بسیار گسترش یافته است.
شبکه استراتژیک مک فارلن نشان می‌دهد که سازمان‌ها از فناوری اطلاعات به روش‌های متفاوتی بهره می‌برند. برخی از آنها کمترین سرمایه‌گذاری را بر روی آن انجام می‌دهند و تنها به استفاده از سیستم‌های پردازش مبادلات[۳۹] پایه‌ای بسنده می‌کنند؛ و برخی دیگر از سازمان‌ها از آن به عنوان سیستم‌های اطلاعاتی مهمی که فرآیندهای کسب‌وکارشان را مؤثرتر و کارآمدتر می‌سازد می‌نگرند. برخی دیگر هم از سیستم‌های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات به عنوان ابزار و سلاحی استراتژیک، به منظور خلق و حفظ مزیت رقابتی پایدار، استفاده می‌برند.
در این چارچوب دو عامل بسیار مهم برای مدیریت فناوری اطلاعات در یک سازمان تلقی می‌شود. عامل نخست تاثیر فناوری اطلاعات بر عملیات روزمره کسب وکار سازمان است. برخی از سازمان‌ها که فرآیندهای کسب وکار آنها با زیرساخت‌های فناوری و سیستم‌های اطلاعاتی گره خورده است این مورد قابل درک است. برای نمونه برخی از شرکت‌ها اگر تنها برای چند ثانیه سیستم‌های اطلاعاتی و یا زیرساخت‌های فناوری آنها دچار وقفه شود، در ارائه خدمات و تولید محصول تاثیر جبران ناپذیری بر سازمان خواهد گذاشت. در چنین سازمان‌هایی قابلیت اطمینان زیرساخت‌های فناوری و سیستم‌های اطلاعاتی باید نزدیک به ۱۰۰% باشد و تحمل خطا در چنین سازمان‌هایی بسیار پائین است. به اصطلاح کیفیت عملیات فناوری اطلاعات در چنین سازمان‌هایی خطا- صفر[۴۰] باید باشد. امروزه بانک‌ها، نمونه‌ای از چنین سازمان‌هایی هستند.
از طرفی دیگر سازمان‌هایی هم یافت می‌شوند که در صورت بروز اشکال و وقفه در عملیات فناوری اطلاعات آنها، حتی برای مدتی طولانی تاثیر جبران ناپذیری بر فرایند و عملیات کسب وکار آنان نخواهد گذاشت. بنابراین کسب وکار به عملیات خود به طرق دیگری ادامه می‌دهد.
عامل مهم دوم در مدیریت فناوری اطلاعات، اقدامات و تحقیقاتی است که اهمیت و تاثیر استراتژیک بر سازمان‌ها خواهد گذاشت؛ اما در برخی از سازمان‌ها، پروژه‌های توسعه برنامه‌ها و سیستم‌های اطلاعاتی کاربردی هستند اما استراتژیک نیستند.
مک فارلان و مک کنی[۴۱] (۱۹۸۲) چهار دسته از سازمان‌ها را شناسایی کرده‌اند که فناوری اطلاعات تاثیرات متفاوتی بر روی آنها می‌گذارد.
نمودار ۲-۱۶ این تقسیم بندی را براساس دو معیار یا طیف، تاثیر فناوری اطلاعات بر عملیات سازمان و تاثیر آن بر استراتژی سازمان، در یک جدول دو در دو نشان می‌دهد.

نمودار ۲-۱۶- شبکه استراتژیک
مک فارلن و مک کنی ۱۹۸۲

 

    1. استراتژیک: سازمان‌هایی که در خانه شماره ۱ قرار می‌گیرند، سازمان‌هایی هستند که هم‌اکنون و در آینده به فناوری اطلاعات برای عملکرد خود نیاز مبرم دارند، مانند بانک‌ها، در این نوع از سازمان‌ها همبستگی بالایی بین موفقیت سازمان و به‌کارگیری فناوری اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی وجود دارد.

 

    1. کارخانه[۴۲]: خانه شماره ۲، سازمان‌هایی هستند که برای انجام عملیات روزمره خود به فناوری اطلاعات وابسته هستند، اما به‌کارگیری فناوری اطلاعات برای آنها مزیت رقابتی ایجاد نمی‌کند. این سازمان‌ها خواهان سیستم‌های اطلاعاتی قابل اطمینان و به سرعت در دسترس هستند. نظیر برخی از سازمان‌های تولیدی یا فروشگاه‌های زنجیره‌ای.

 

    1. چرخشی[۴۳]: خانه شماره ۳، این سازمان‌ها در حال حاضر به فناوری اطلاعات خیلی وابسته نیستند، ولی ممکن است که در آینده برای تقویت موقعیت رقابتی خود در بازار از آن بهره‌گیرند مانند برخی از شرکت‌های بیمه و شرکت‌های مشاوره‌ای.

 

    1. پشتیبانی: خانه شماره ۴، در اینگونه از سازمان‌ها، فناوری اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی نه در وضع کنونی و نه در آینده نقش تحول آفرین و یا تسهیل کننده‌ای را ایفا نمی‌کند. در این سازمان‌ها به فناوری اطلاعات تنها از منظر نوعی هزینه و بدون توجیه اقتصادی مستقیم نگریسته می‌شود.

 

مک فارلن و مک‌کنی با بررسی تاثیر فناوری اطلاعات بر روی شرکت‌ها، دریافتند که فناوری اطلاعات تاثیرات متفاوتی بر روی شرکت‌ها و صنایع می‌گذارد. همانطور که پیشتر هم گفته شد مک‌فارلن و مک کنی در ابتدا تنها قصدشان بیان تفاوت شرکت‌ها و صنایع در برخورد و سرمایه‌گذاری بر فناوری اطلاعات و یا به قول خودشان ارائه «رویکردی اقتضایی به کاربرد و مدیریت فناوری اطلاعات»[۴۴] بود. اما در اینجا از این الگوی برای شناسایی نقاط مرجع استراتژیک در فناوری اطلاعات از آن استفاده می‌شود.
در این چارچوب دو عامل بسیار مهم برای مدیریت فناوری اطلاعات در یک سازمان تلقی می‌شود. عامل نخست تاثیر فناوری اطلاعات بر عملیات روزمره کسب وکار سازمان است. برخی از سازمان‌ها که فرآیندهای کسب وکار آنها با زیرساخت‌های فناوری و سیستم‌های اطلاعاتی گره خورده است این مورد قابل درک است. به طور نمونه برخی از شرکت‌ها اگر تنها برای چند ثانیه سیستم‌های اطلاعاتی و یا زیرساخت‌های فناوری آنها دچار وقفه شود، در ارائه خدمات و تولید محصول تاثیر جبران ناپذیری بر سازمان خواهد گذاشت. در چنین سازمان‌هایی قابلیت اطمینان زیرساخت‌های فناوری و سیستم‌های اطلاعاتی باید نزدیک به ۱۰۰% باشد، و تحمل خطا در چنین سازمان‌هایی بسیار پائین است. به اصطلاح کیفیت عملیات فناوری اطلاعات در چنین سازمان‌هایی خطا-صفر[۴۵] باید باشد. امروزه بانک‌ها نمونه‌ای از چنین سازمان‌هایی هستند.
از طرفی دیگر سازمان‌هایی هم یافت می‌شوند که در صورت بروز اشکال و وقفه در عملیات فناوری اطلاعات آنها، حتی برای مدتی طولانی تاثیر جبران ناپذیری بر فرایند و عملیات کسب وکار آنان نخواهد گذاشت و کسب وکار به عملیات خود به طرق دیگری ادامه می‌دهد.
عامل مهم دوم در مدیریت فناوری اطلاعات، اقدامات و تحقیقاتی است که اهمیت و تاثیر استراتژیک بر آینده و استراتژی سازمان‌ها خواهد گذاشت. اما در برخی از سازمان‌ها، پروژه‌های توسعه برنامه‌ها و سیستم‌های اطلاعاتی کاربردی هستند اما استراتژیک نیستند. به بیانی دیگر الگوی شبکه استراتژیک در اصل به بررسی تاثیر فناوری اطلاعات و سیستم های اطلاعاتی بر حال و آینده کسب‌وکار می‌پردازد.
شکل ۶-۹ این تقسیم‌‌بندی را براساس دو معیار یا طیف، تاثیر فناوری اطلاعات بر عملیات سازمان و تاثیر آن بر استراتژی سازمان، در یک جدول دو در دو نشان می‌دهد.
شکل ۹-۶- شبکه استراتژیک
مک فارلن، مک کنی و اپل‌گیت (۲۰۰۶)
بنابراین در الگوی شبکه استراتژیک به مدیران سازمان‌ها توصیه می‌شود که به دو نقطه مرجع استراتژیک توجه کنند. نقطه مرجع استراتژیک نخست میزان تاثیر فناوری اطلاعات بر فعالیت‌های آینده، استراتژی و بازاریابی سازمان است؛ این نقطه مرجع با توجه به تمرکز خود بر آینده و استراتژی (محیط) همخوانی زیادی با نقطه مرجع هال یعنی میزان توجه مدیران به درون و یا بیرون سازمان دارد و نقطه مرجع دیگر یعنی میزان وابستگی و تاثیر فناوری اطلاعات بر عملیات روزمره را می‌توان همخوان با میزان قوت و ضعف عوامل داخلی در جدول سوات[۴۶] دانست.
۲-۵-۴- سبد کاربردها
الگوی شبکه استراتژیک مک فارلن مبنایی برای توسعه الگوی پرکاربرد و عملیاتی دیگری به نام “سبد کاربردها”[۴۷] شد. سبد کاربردها ابزار مناسبی برای دسته بندی کاربردها و سیستم‌های اطلاعاتی کسب‌وکار می‌باشد، سبد کاربردها سیستم‌های اطلاعاتی و کاربردهای کسب‌وکار را در چهار خانه تقسیم بندی می‌کند.
پتانسیل بالا: کاربردهای نوآورانه که ممکن است در آینده سبب خلق فرصت‌هایی برای کسب مزیت رقابتی شوند، اما ارزش آنها اثبات نشده است.
استراتژیک: کاربردهایی که برای موفقیت کسب‌وکار در آینده حیاتی هستند. آنها با کمک به سازمان برای خلق مزیت رقابتی سبب خلق و یا پشتیبانی از تغییر و تحول در الگوی کسب‌وکار سازمان می‌شوند. به این نکته توجه شود که به‌کارگیری جدیدترین فناوری‌ها توسط کاربردها به معنای استراتژیک بودن آنها نیست. ارزیابی این مهم باید با بررسی دستاورد کاربرد برای کسب‌وکار مشخص شود.
عملیاتی کلیدی: کاربردهایی که کسب‌وکار برای انجام امور روزمره و جاری خود و پرهیز از مشکل بدان وابسته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...